دیدی که آخر آمد روز جدایی
سفر به خیر عزیزم خدانگهدار
آه ای مسافر من وقتیکه خسته
به شهر خود رسیدی مرا به یاد آر
هر جا که رفتی با هرکه بودی
من اینجا با یاد تو شادم
آنیا از خود گریزان در زیر باران
پرنده ای اسیر بادم
من میخندم ولیکن دلم گرفته
آواز من چه رنگی ز غم گرفته .
می خندم تا ندانی غم دل من...