نتایح جستجو

مباد سایه که جانت بماند از رفتار که در روندگی دایم است هستی رود

در ســر بجز از عشق هوای دگرم نیست غیر از گل یاد تو کسی دور و برم نیست آشفتــه تـــر از زلــــف پریشان تو هستم آرامشــــی از بهـــر دل در به درم نیست تو سبـــز تــر از باغ بهــــاری و من اما خشکیده گیاهم که دگر برگ و برم نیست خون شـــد دل ســرگشته ام از تیغ جدایی بر تـن بجز از زخمـــه...

ترسم به یك تغافل بیجا خورد شكست پاس دلم بدار كه بسیار نازك است __________________

مرا عهديست با جانان كه تا جان در بدن دارم. هواداران كويش را چون جان خويشتن دوست دارم

مرا عشقت ز جان آذر بر آره ز پیکر مشت خاکستر برآره __________________

1. تو هیچ می دانستی از سکوت هم می شود الهام گرفت؟ که روشنی همیشه بشارت بخش و پرواز همیشه هم رهایی بخش نیست؟ که باید ساعت ها فقط بنشست تا رهایی آموخت؟ آری آزادی همیشه رهایی بخش نیست اسارت را بیاموز آن زمان که در اوج تمنایی! بیاموز زیبایی هم صحبتی با دیوار را همدلی با سایه را بیاموز که...

تو هم درد مرا درمان نخواهی کرد میدانم فقط آرامشم را میدهی بر باد میدانم علیرغم تمام لحظه های آشنایی مان تو هم روزی نخواهی کرد از من یاد می دانم

تو همواره چه خرسندی و این از تو نگیرند باز ; که دو یار داری بی تشویش ; جام شراب و آن دفتر اشعار . گوته

yalda mobarak ... محفل آريائي تان طلائي... دلهايتان دريائي... شاديهايتان يلدائي... پيشاپيش مبارك باد اين شب اهورائي...:gol: ایام به کام

ممنون گلم تولدتم مبارک ملوس جان

توانگرا دل درويش خود به دست آور ..... كه مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند

ساقیا آمدن عید مبارک بادت وان مواعید که کردی مرواد از یادت در شگفتم که در این مدت ایام فراق برگرفتی ز حریفان دل و دل می‌دادت برسان بندگی دختر رز گو به درآی که دم و همت ما کرد ز بند آزادت شادی مجلسیان در قدم و مقدم توست جای غم باد مر آن دل که نخواهد شادت شکر ایزد که ز تاراج خزان رخنه نیافت...

تبسم تو دلم را ستاره باران کرد رسم به ماه، اگر خنده ی دوباره کنی

تو اگر صاحب نوشی واگر ضارب نیش دیگران راست که من بی خبرم با تو زخویش

ماهم این هفته برون رفت وبه چشمم سالیست حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست؟

در عین پیچیدگی ساده ایی آنسان که من در عین سادگی پیچیده میشوم نزدیکی و بسیار دور آسانی و سخت مهربان و سراسر خشم سهلی و ....! __________________

تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند

نقد عمرت ببرد قصه دنیا به گزاف گر شب و روز در این قصه مشکل باشی

قايق كاغذي رو آب داره ميره من نيگاش ميكنمو گريم ميگيره قايق كاغذي ميره و ميدونم كه براي گريه كردن ديگه ديره براي گريه كردن ديگه ديره

عالی بود زیاد ممنون گلم