نتایح جستجو

  1. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    28 --- مادر تو ريشت رو زدي؟ مگه عيبي داره مادر تازه قشنگ ترم شدم مگه نه؟ اره مادر جون خانم جان انگار همه ي عالم رو دوست داشت . ولي نمي دونم مامان از اين متلك گفتن چي عايدش مي شد .مهرداد انگار ميخاست جو را عوض كنه گفت: خب ديگه از توي تيپ من بياين بيرون من همه جوري قشنگم . كجا دوست داريد بريم ؛...
  2. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    27 نمي دونستم چي بگم براي همين ساكت شدم و به جاي من مهرداد گفت: براي همين من به ستاره خانم جايزه مي دم . چه خوب مادر مثل اون دفعه مامان سريع پرسيد : كدوم دفعه خانم جان؟ مهرداد كه ديد خانم جان داره جريان بيرون رفتن ما رو لو مي ده زود جواب داد خب با شام بيرون چطوريد؟ من قبول دارم اخه توي...
  3. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    26 از سروصدا معلوم بود همه بيدار شدن. ولش كن مادر . بچه خسته شده خيلي كار كرده . باشه خانم جان . ديگه بايد بيدار بشه . ستاره بيدار شو . بيدارم الان ميام . از روي تخت كه بلند شدم تمام بدنم درد مي كرد كمي كش و قوس اومدم و جلوي ميز ارايشم نشستم . موهايم را شانه زدم و از اتاق خارج شدم .دست...
  4. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    25 مامان در خونه رو باز گذاشته بود وكارگر ها داشتن وسايل رو جمع مي كردن . سلام. سلام تو براي چي اومدي؟ خب مي خواستم كمكتون كنم تو فقط تو دست وپايي . سلام اقا مهرداد افتاديد تو زحمت خواهش مي كنم چه زحمتي ؟ مي خاستين وسايلي كه قراره تو انباري بذارن رو مشخص كنيد تا دوباره كاري نشه . بله مشخص...
  5. Pirate Girl

    رمان "ریشه در عشق"

    7-2 در تمام آن مدت روی تخته سنگ نشسته بود و با گوش سپرده به صدای نفس های خسته ی مهربانش مرگش را به تعویق انداخته بود و آن روز آنقدر او را نزدیک به خود احساس می کرد که حتی صدای زمزمه هایش را به خوبی می شنید و درک می کرد. آن اشعار را می شناخت. یکی از غزل های حافظ بود. چشم هایش را به لبه ی پرتگاه...
  6. Pirate Girl

    رمان "ریشه در عشق"

    7-1 خواستگاری غیر مترقبه ی جان از شیوا او را مشوش نموده بود. اگر چه تازمانی که در ایران بود دیگر حرفی از ان به زبان نیاورد، اما تا چند وقتبعد از رفتن بی سر و صدایش هنوز احساس بدی داشت و شب ها کابوس های تکراریرهایش نمی کرد. چند شب در ان کابوس ها، خودش را در لباس عروسی در کنارجان، بر سر جنازه ی...
  7. Pirate Girl

    رمان "ریشه در عشق"

    6-8 لوییس خندید و گفت: _آه پس شما به خاطر شیوه تقاضای ازدواجم ناراحت شدید. خب باید مرا ببخشید. من اصلا به رسم و رسومات شما آگاهی ندارم. شیوا گفت: _نخیر آقا... اصلا شما چطور این اجازه را به خود دادید که فکر ازدواج با مرا به سرتان راه ندهید و بعد هم بیانش کنید. لوییس گفت: _چطور؟ خب من مرد...
  8. Pirate Girl

    رمان "ریشه در عشق"

    6-7 لوییس یک امریکایی واقعی با ظاهری کاملا خارجی بود. موهای طلایی رنگ و چشمان آبی اش به او قیافه ای سرد و بی روح بخشیده بود. قد و قامتی کشیده و قوی داشت. روی هم رفته هیکلی ورزشکارانه داشت. فارسی را بلد بود و کمی کلمات را سنگین تلفظ می کرد. در عین حال خیلی گرم و صمیمی و مودب برخورد می کرد. او...
  9. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    24 خودمن وقتي اون مانتو و روسري ابي را سرت كردي ديگه از فكرم بيرون بيرون نمي رفتي. من تا اون موقع دوستت داشتم ولي نه اين جوري . خيلي به خودم قبولوندم كه من جاي پدرتم براي همين روي اين موضوع تاكيد مي كردم . ولي تو با اين كارات منو هم ديونه كردي مهرداد ديگه در موردش حرف نزن من تورو دوست دارم...
  10. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    23 صبح روم نمي شد توي چشمهاي مهرداد نگاه كنم صبح به خير <o></o> سلام صبح توام بخير مادر<o></o> ستاره امروز دو ساعت كلاس داري؟<o></o> بله <o></o> خب من خودم ميام دنبالت . چون امروز وسايلت رو مي فرستن . در ضمن يادم رفت بگم پرده اي كه سفارش داده بودي اماده است اونم تا عصر مياد وصل مي كنه .<o></o>...
  11. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    22 ستاره...... مي خاست چيزي بگه ولي من نذاشتم و دستاشو گرفتم . از هميشه داغ تر بود . مهرداد به من نزديك تر شد.<o></o> ولي ستاره.....<o></o> من كه نمي خاستم مهرداد حرف بزنه پيشونيم را به لب هاش گذاشتم <o></o> مهرداد صورتم را بين دو تا دستاش گرفت............<o></o> من گرمي لب هاش را روي لبم...
  12. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    21 تازه ازم دعوت كرده يه روز با نيلوفر و اون بريم سينما تو قبول كردي؟<o></o> خب معلومه البته با تو <o></o> اخه من اون وسط اضافيم<o></o> اگه تو نياي منم نمي رم<o></o> حالا براي كي قرار گذاشتين؟<o></o> قرار نيلوفر خبر كنه <o></o> خب مباركه<o></o> زهر مار چي مباركه ما كه هنوز بيرونم...
  13. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    20 نيما بعد از اين حرف نازي آينه را روي او تنظيم كرد من تمام حواسم به نيما و نازي بود كه چطور توي اينه بهم نگاه مي گنند . براي همين به پاي نازي زدم . نازي براي اولين بار خجالت كشيد . . چون خونه ي نازي بد مسير بود اول منو پياده كردن . موقع پياده شدن تشكر كردم و با علامت دست به نازي فهموندم زنگ...
  14. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    19 ستاره خانم عجب زنگ زدي به خدا يادم رفت . واي اول صبحي اين باز اومد گير بده براي چي؟ يادم رفت حداقل به مهرداد ياداوري كنم كه بياد راست مي گي خانم مراد ي شما نمي تونيد بريد سر كلاس به خدا مادرم فردا مياد نمي شه خانم هي مي گيد فردا اخه الان رياضي دارم در عوض ياد مي گيري كه به قانون مدرسه...
  15. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    18 مهرداد از برخورد من جا خورد بيچاره گارسون هول شده بود من معذرت م يخام شما سرتون پايين بود من متوجه ي چهره ي شما نشدم. نمي دونم با چه زبوني معذرت بخوام عيب نداره اقاي ملكي ايشون چي ميل دارن مثل خودم براش بيار من كه حسابي دلخور شده بودم به مهرداد هم نگاه نمي كردم ستاره تقصير اون نبود تو...
  16. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    17 ---- براي اينكه منو عمو خطاب كردي اخه فكر كردم شما اينطور مي خايد حالا كدوم رو پسنديدي؟ نمي دونم فكر كنم اين هم از نظر قيمت و هم مدل مناسبه ولي رنگش به تختم نمي خوره فكر كنم رنگ تخت رو داشته باشه . چون اون روز ديدم .اقاي غلامي اينو رنگ ابي داريد؟ توي انباري دارم اگه ميخاين تا پس فردا بايد...
  17. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    16 از اتاق بيرون رفت . من از كاري كه كردم خوشحال بودم . چايي را عوض كردم . و خودم هم روي مبل نشستم . مهرداد پاي تلوزيون نشسته بود . ولي معلوم بود اصلا نگاه نمي كنه من شبكه رو عوض كردم ولي هيچ اعتراضي نمي كرد مهرداد مهرداد با يه تكون كه انگار اصلا" متوجه من نبود بهم نگاه كرد . بخوريد تا...
  18. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    15 گوشي رو قطع كردم . نازي راست مي گفت . اول بايد يه امتحاني بكنم ببينم پروانه را فراموش كرده كرده يا نه ، بعد بهش بفهمونم دوسش دارم . چقدر خوب بود خانم جان عادت داشت بعد از ناهار بخابه .من راحت تر بودم . چند بار وسوسه شدم توي اتاق مهرداد برم ولي با خودم مي گفتم اگه بفهمه از دستش ناراحت مي...
  19. Pirate Girl

    رمان *ستاره*

    14 از رفتارم خيلي پشسمون بودم زنگ زدم خانم جان درو باز كرد . خدا مرگم مادر چرا مي شلي؟ سلام چيزي نيست با عمو رفتم دكتر گفت فقط ضرب ديده . بيا تا برات ناهار بيارم لباستو همون جا بذار . خوبم خانم جان مي رم توي اتاق عمو ديشب بهم كليد اتاقمو داده . هر جور ميلته عزيزم توي اتاقم لبه تخت...
  20. Pirate Girl

    رمان "ریشه در عشق"

    6-6 کمی جلو رفت تا یکبار دیگر ارتفاع صخره را تخمین بزند. با دیدن آن ارتفاع، خود را عقب کشید. آن صخره ی برج مانند کم عرض که هیچ راهی برای پایین امدن از وجود نداشت، دل آسمان را شکافته بود و تا بالاترین نقطه از اسمانپیش رفته بود و او آن بالا روی سطح نسبتا مدور و کم عرضش روی تخته سنگی به امید یک...
بالا