نتایح جستجو

  1. gh_engineer

    غزل و قصیده

    سعدی سعدی ز دستم بر نمی​خیزد که یک دم بی تو بنشینم بجز رویت نمی​خواهم که روی هیچ کس بینم من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم تو را من دوست می​دارم خلاف هر که در عالم اگر طعنه است در عقلم اگر رخنه است در دینم و گر شمشیر برگیری سپر پیشت بیندازم که...
  2. gh_engineer

    رباعی و دو بیتی

    لبخند بزن که داستان ختم شود به پنجره ای باز، جهان ختم شود یک روز تو هم پرنده ای خواهی شد این جاده اگر به آسمان ختم شود ! ...
  3. gh_engineer

    شعر نو

    فریدون مشیری فریدون مشیری درياب مرا، دريا اي بر سر بالينم، افسانه سرا دريا ! افسانه عمري تو، باري به سرآ دريا . *** اي اشك شبانگاهت، آئينه صد اندوه، وي ناله شبگيرت، آهنگ عزا دريا . *** با كوكبه خورشيد، در پاي تو مي ميرم بردار به بالينم ، دستي به دعا دريا ! *** امواج تو، نعشم را افكنده درين...
  4. gh_engineer

    تستي جالب و جديد براي شناخت شخصيت خودتان...

    من 44 شدم امیدوار باشم پس:redface:
  5. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا بود بار غمت بر دل بی​هوش مرا :heart::heart: :heart::heart::heart::heart::heart: :heart::heart::heart::heart::heart: :heart::heart::heart::heart::heart: سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
  6. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دور دار از خاک و خون دامن چو بر ما بگذری کاندر این ره کشته بسیارند قربان شما
  7. gh_engineer

    با چه كسي ازدواج مي كنيد؟

    شخصيتي كه او هست
  8. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    ای فروغ ماه حسن از روی رخشان شما آب روی خوبی از چاه زنخدان شما
  9. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    فردوسی فردوسی دو صد رش فزونست بالای اوی همان سی و پنچ​ست پهنای اوی
  10. gh_engineer

    غزل و قصیده

    رهی معيری رهی معيری شعله سركش لاله دميدم روي زيبا توام آمد بياد شعله ديدم سركشي هاي توام آمد بياد سوسن و گل آسماني مجلسي آراستند روي و موي مجلس آراي توام آمد بياد بود لرزان شعله شمعي در آغوش نسيم لرزش زلف سمنساي توام آمد بياد در چمن پروانه اي آمد ولي ننشسته رفت با حريفان قهر بيجاي...
  11. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    حافظ حافظ به هوای لب شیرین پسران چند کنی جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده
  12. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    شد غرقه بشر یکسر ، در شهوت و خودخواهی نابودی خود جوید ، بیچاره به رسوایی
  13. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست دل سرگشته ما غیر تو را ذاکر نیست
  14. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    درون ز غیر بپرداز و ساز خلوت دوست که اوست مغز حقیقت برون از او همه پوست
  15. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    دختر فکر بکر من ، غنچه لب چو وا کند از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
  16. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    یکی را که عادت بود راستی خطایی کند در گذارند ازو وگر نامور شد به قول دروغ دگر راست باور ندارند او
  17. gh_engineer

    شعر نو

    مي توان از مه چشمان تو و آتش دل به صراحت پي برد که چه غوغاست ميان من و تو آين دگر تجربه نيست که مرا باور چشمان تو باراني کرد که مرا مهر پر احساس تو نوراني کرد چه کسي مي گويد عشق ما تجربه است؟! چه زمان بارش باران به زمين تجربه بود؟! بي بها نيست نگاهي که مرا عاشق کرد که گذشتن ز تو وعشق تو آسان...
  18. gh_engineer

    شعر نو

    زندگی در واقع نا امن است تنها مرگ است که امن است بیمه ی زندگی مفهومی متناقض است تنها بیمه ی مرگ می تواند مفهوم داشته باشد زندگی یک ماجرای غیر قابل پیش بینی است بنابراین انان که می خواهند در امن و امان زندگی کنند پیش از مرگ می میرند و انان که می خواهند بی هیچ خطری زندگی کنند اساسا"زندگی نمی کنند.
  19. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا سر زلف تو در دست نسیم افتادست دل سودازده از غصه دو نیم افتادست
  20. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کی به تمنایت دیوانه سری گیریم تا کی رخ زیبایت بر دیده همی ناریم
بالا