نتایح جستجو

  1. gh_engineer

    سلام عزیزم آبله مرغان گرفته بودم منم تقریبا دارم تموم میشم امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشی

    سلام عزیزم آبله مرغان گرفته بودم منم تقریبا دارم تموم میشم امیدوارم که همیشه شاد و سلامت باشی
  2. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    می با جوانان خوردنم باری تمنا می​کند تا کودکان در پی فتند این پیر دردآشام را
  3. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    یا تیر هلاکم بزنی بر دل مجروح یا جان بدهم تا بدهی تیر امان را
  4. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا مست نباشی نبری بار غم یار آری شتر مست کشد بار گران را
  5. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا به گریبان نرسد دست مرگ دست ز دامن نکنیمت رها
  6. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تو باز دعوی پرهیز می​کنی سعدی که دل به کس ندهم کل مدع کذاب
  7. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را حکایت ما مختصر به گوش آید که حال تشنه نمی​دانی ای گل سیراب
  8. gh_engineer

    سلام عزیز هم یونی گلم مریض بودم نشد سر بزنم الان که خوبم اومدم با امتحانات چه میکنی؟ ممنون که...

    سلام عزیز هم یونی گلم مریض بودم نشد سر بزنم الان که خوبم اومدم با امتحانات چه میکنی؟ ممنون که به یادم بودی
  9. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    خیام خیام
  10. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    خیام خیام شاگردی روزگار کردم بسیار در کار جهان هنوز استاد نیم
  11. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    یار بارافتاده را در کاروان بگذاشتند بی​وفا یاران که بربستند بار خویش را
  12. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    گر برسد ناله سعدی به کوه کوه بنالد به زبان صدا
  13. gh_engineer

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    به خدا دست خودم نيست اگر می رنجم يا اگر شادی زيبای تو را به غم غربت چشمان خودم می بندم . من صبورم اما . . . چقدر با همه ی عاشقيم محزونم ! و به ياد همه ی خاطره های گل سرخ مثل يک شبنم افتاده ز غم مغمومم . من صبورم اما . . . بی دليل از قفس کهنه ی شب می ترسم بی دليل از همه ی تيرگی تلخ غروب و...
  14. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    روزیست خوش و هوا نه گرم است و نه سرد ابر از رخ گلزار همی شوید گرد
  15. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    می نوش ندانی ز کجا آمده‌ای خوش باش ندانی بکجا خواهی رفت
  16. gh_engineer

    غزل و قصیده

    سخن عشق تو بی آن که برآید به زبانم رنگ رخساره خبر می​دهد از حال نهانم گاه گویم که بنالم ز پریشانی حالم بازگویم که عیانست چه حاجت به بیانم هیچم از دنیی و عقبی نبرد گوشه خاطر که به دیدار تو شغلست و فراغ از دو جهانم گر چنانست که روی من مسکین گدا را به در غیر ببینی ز در خویش برانم من در...
  17. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
  18. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    من همان روز که آن خال بدیدم گفتم بیم آنست بدین دانه که در دام افتم
  19. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    مگر نسیم سحر بوی یار من دارد که راحت دل امیدوار من دارد
  20. gh_engineer

    مشاعرۀ سنّتی

    تا کوه گرفتم ز فراقت مژه​ای آب چندان بچکانید که بر سنگ نشان کرد
بالا