بر دامن شب ستاره گل به گل مینشانی گل من
با هر ستاره دلم را سوی خود میکشانی گل من
رفتی و گونه هایم خیس از روزگاران
آخر نفهمیدم آن شب اشک من بود یا که باران
باز باران با ترانه مینوازد نوای شبانه
شور عشقت در دل من میکشد همچو آتش زبانه
نا امید و بی نشانه مرغ دل مانده بی آشیانه
باد و باران، دست طوفان میکشد بر شبم تازیانه