دو قدم مانده به رقصیدن برف
یک نفس مانده به سرما و به یخ
چشم در چشم زمستانی دگر
تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان
یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما
یلدا پیشاپیش مبارک
خدایاااا...دلم لحظه ای زندگی می خواهد لحظه ای از شما پر شدن. لحظه ای که شما باشید . به من بگویید چگونه می توانم از شما سرشار شوم؟ چگونه می توانم من نباشم چگونه دور شوم از هرچه غیر شماست و شایسته گام بنهم در پیشگاهتان. باور کنید پشت این جلد سیاه که ناچار شده قلبی می تپد که نورشما در ان تابان و درخشان است. به من بگویید چگونه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟