گاه دلتنگ می شوم دلتنگ تر از همه ی دلتنگی ها، گوشه ای می نشینم و حسرت ها را می شمارم و باختن ها را... و صدای شکستنها ر...و وجدانم را محاکمه می کنم؛؛؛
من کدامین قلب را شکستم و كدامین امید را نا امید کردم و کدامین، احساس را له کردم و
کدامین، خواهش را نشنیدم و .و به کدام دلتنگی خندید،
که این چنین دلتنگم؟