baroonearamesh
پسندها
3,290

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • دلا محیا شو
    محرم حسین می آید ...
    ندای مکتب انسان پرورش به گوش آید ...
    دلا محیا شو
    که کاروان حسین رهسپار سوی خداست ...
    ز مردگی به درآ !
    تا تو را بیاموزد
    چگونه بودن را ...
    چگونه مردن را ...
    .
    .
    .
    التماس دعا ...


    گفت با هر سختي، آساني ست

    با هر رنج، شادي

    در دل هر غم، نشاط

    راست مي گفت او ...

    و من

    تا نرنجيدم نخنديدم ...!!!


    محمد جعفری(آزاد)
    لحظه های کنارهم بودن انقدر با ارزش هستن که برای یه دقیقه بیشتر با هم بودن باید جشن گرفت.یلدا مبارک
    .


    عمريست

    دريا...دريا...باران

    به خورد تو داده اند

    و تو

    هنوز جنگل نشده ای !

    وقتی سرنوشت تو: کوير است

    حتی آسمان هم

    در برنامه ی آتی

    اعتباری برای رویش تو تخصيص

    نمی دهد ...!!!


    فرشته مه نگار
    سلام
    کجایی باران؟ خبری ازت نیست!!!
    3 هفته؟؟؟!!!!!
    نگران شدیما...


    گریزی نیست ...

    همیشه بی آنکه بخواهی

    اتفاق خودش را می اندازد

    وسط زندگی ات !

    بعد هم می رود

    تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

    با ذهنی که مدام تکرار می کند:

    "حالا که اتفاقی نیفتاده

    دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

    حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

    می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

    به قول خودش

    فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

    می روم با یک آرزو

    کاش هیچ وقت نمی گفتم:

    کاش ...


    س.بارانی


    دخترک در برابر دفتر خاطراتش نشست ...

    آرام آنها را ورق زد ...

    صحنه ها پی در پی اجرا می شدند ...

    کارگردان ناتوانی بود که از مونتاژصحنه ها برنمی آمد !

    بادی وزید ...

    برگها به سرعت ورق خوردند ...

    مثل سالهایی که سریع و بی سر وصدا از پیش چشمانش عبور کردند ...

    و او غرق در اوهام دنیا

    رفتن هیچ کدام را حس نکرد ...


    ....


    خدایی دید ...

    نوری دید ...

    تسبیح... گل...پرنده...درخت...

    و حالا اشرف مخلوقات : انسان !

    اشرفی که کنار ادات ایمان

    گل...پرنده ... درخت

    احساس حقارت می کرد !


    ...


    باران بارید ...

    خاطراتش را شست و با خود برد !

    او ماند ...

    بغض ماند ...

    تنهایی ماند ...

    و

    نوری که در خاطراتش گم شد ...!


    NasibeH



    خونه ی دلم رو نگاه کردم
    غبار گرفته
    غبار بی معرفتی
    خانه تکانی میکنم
    با یه سوال
    امروز برای خدا چه کرده ای؟!!
    سلام بارون جونم
    عید قشنگت مبارک
    اگه ندیدمت حلالم کن
    خب؟
    خیلی مواظب خودتو دلت پاکت باش
    دعا یادت نره
    خدانگهدارت باشه
    یاعلی
    آبجی سمااا :love:غااااایب:(
    بارانی :w38: غااااایب:(
    پسر عمو :w23:غاااایب:(
    نگااااار :heart:غاااایب:(
    :cry:
    سکرت حاضر:w21:

    عید همتون مباااااااااااااارک:w16:
    شاد باشین:gol::gol:
    غدير
    غدير بيداري عالم است.محور امامت است .اكمال دين است. و انجام رسالت نبي
    در غدير تاريخ ارزنده ترين پيامش را اعلام كرد
    غدير 14 قرن با داغ دل فرياد مي زند.
    در غدير بشر گونه اي اسماني .زمامدار بشر شد
    در غدير دو دست بالا رفت تا ولايت را بر اسمان بنويسد
    به حكم غدير .حكومت الهي فقط يكي است
    به حكم غدير .اسلام بدون ولايت اسلام نيست
    غدير واقعه اي است كه در ان بزرگترين امانت بشري در دستان پيامبر قرار گرفت
    غدير يعني كشتي امت ناخداي پيامبر گونه مي طلبد
    صراط مستقيم در سوره ي حمد يعني غدير
    غدير امانت الهي است كه بايد به صاحبش برسانيم
    بناي بلند غدير يادگار انبياست
    باران جان عيدرا بر تو و خانوادت صميمانه تبريك مي گم
    هر وقت اومدي، عيدت مبارك!

    سلام آبجي بارون،
    2 هفته اس ها! كوشي؟ زنده اي؟ الو، الو!

    شبی در محفلی ذكر علی بود ، شنیدم عاشقی مستانه فرمود ، اگر آتش به زیر پوست داری ، نسوزی گر علی را دوست داری . عید غدیر خم بر شما مبارك


    عیدت مبارک ...

    امیدوارم توی این روز قشنگ دعاهای خوبت مستجاب بشه ...

    .

    .

    .

    التماس دعا ...


    خنده هایم شکلاتی شده اند ... زیادی خالص ... تلخ !

    می دانی ، هوای بهشت به سرم زده است ...

    غمی که مرا فرا خواهد گرفت

    وقتی بوی گل هایش نفس هایم را آلوده باشند ...

    و من بغض خواهم کرد

    و غرق در لذت خواهم شد ...

    می گویند

    آدمی به خدا نزدیک است ...

    بسیار نزدیک ...

    هر گاه که اندوهگین باشد ...

    هرگاه به شدت اندوهگین باشد ...!


    ورق می خوریم

    همچون دفتری کهنه در باد ...

    و برگ هایمان در خاک گم می شوند ...

    و با باد همسفر

    و در آب جاری ...

    و روزی خواهد رسید

    که دیگر برگی بر این دفتر نخواهد ماند ...

    و آن روز دانه های درشت کلمات

    از هیچ متولد خواهند شد ...!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا