خدایا!مرا به کاری که لیاقتش را ندارم، مامور مکن!ای خدا! کوچکم! حقیرم! ذره ام! صفرم! نقطه ام! هیچم! گمم ای خدا!ای معبود من!من ادعایی نداشته و ندارم...این شما بودی که انسانیت را طوقی کردید و بر گردنم نهادید! پس بکش به هر سوی که خاطر خواه توست!به خاک و خونم بکش! به سنگباران کوچه های عشق! به آنسوی دریای زخم! به میعاد گاه مردان سخت و سرد!بکش و باز هم بکش! آنگونه که ریسمان محبتت، گلویم را بخراشد، بتراشد و پاره کند!و ستاره! بر زخم زخم راهم، نماز می خواند!آری! آسمان برای همیشه ابلیس را فراموش کرده است...باشد که رستگار شویم...