زآن روزي که سيلي خورد زهرا
سيه شد روزگار اهل معنا
شنيدم زعارفي که مي فرمود
حکم فرج را کند زهراي سيلي خورده امضا
زهرا که شهيد گشت بي جرم و گناه
هست از غم او ، سينه ي عالم پر آه
ناموس خدا کجا و سيلي خوردن
لا حول و لا قوه الا بالله:gol:
سایه گلی عزیز
کمرنگ شدنم یه خورده بخاطر پروژه ایه که قبلا ازت برای معرفی شاعر راهنمایی خواستم ،یه
خورده هم برای تنبلی خودم.
امیدوارم زودتر این پروژه تموم بشه و بیشتر خدمت برسم.
از اینکه بفکر این شاگرد قدیمی بودی، شاد شدم.
مگه تو کامل میدونی من چی شنیدم و چی کشیدم گلاب عزیزم؟
یه جورایی گفتی کاش، انگار واقعا واسه ی تکرار خاطرات اون روز مشتاقی دوست من
گلاب عزیزم
هنوز هم من و تو اگر بخوایم با هم حرف بزنیم اون زخم ها سر باز خواهد کرد
این بود دلیل اینکه من اون روزها گیر داده بودم که مسائل رو روشن کنیم، با هم روراست باشیم، به هم توهین نکنیم و ...
گلاب عزیزم آشغالای اون روز هیچوقت از چهره ی سایت پاک نشدن
فقط زدیمشون زیر فرش تا دیده نشن
من مشکلم این بود که با این کار شماها موافق نبودم
ولی کم مونده بود بچه ها من رو هم بفرستن زیر فرش