مدت زیادی از رقص قلم در دستانم دورم... قلم را می رقصانم...تا لذتش را فراموش نکنم...می دانم گاهی باید ایستاد... تا به مقصد رسید.....شب و روز ، خورشید و زمین در حرکتند... اما تو بایست.، ای زمان دست بردار از دویدن...:gol:
¯`v´¯)
`•.¸.•´
☻/
/▌
/ \
★تویکی از بهترین دوستای منی★
★این کتیبه رو رو پیج بهترین دوستات بذار★
★اونوقت می فهمی چندنفر تورو بهترین دوستشون میدونن★
★نترس تو بهتـ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــرینی دوست من★
¯`v´¯)
`•.¸.•´
☻/
/▌
/ \
★تویکی از بهترین دوستای منی★
★این کتیبه رو رو پیج بهترین دوستات بذار★
★اونوقت می فهمی چندنفر تورو بهترین دوستشون میدونن★
★نترس تو بهتـ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــرینی دوست من★
سلام
خوبین؟ خیلی مخلصم
نه بابا اون نیست که
اون که کربلایی حسام بود. من کربلایی مسیح هستم. داداشش.
نذاشتن داداش بیاد دیگه من اومدم.
همینکه هستین و جواب میدین حتی با فاصله هم خوبه
حداقل از حالتون جویا میشم
خداروشکر
سلام
خوبین؟
حالتون خوبه؟
والا یه مشکلی پیش اومد 4هفته ای نبودم تقریبا.
واس همین شرمنده...
شما از ما احوالی نمیپرسینا ما که احوال ابجیمون میپرسیم
البته کم...قبول دارم
ولی خب خداییش به یادتون هستم