sanaz_panel
پسندها
3,460

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • [img] [img]
    دقیقا وقتی من میام تو نیستی...
    تقصیر من نیست، همون طور که تخخخخخخصیر تو هم نیست...
    دیشب حالم گرفته شد، هنوز هم ادامه داره،
    برای پایان نامه ام شدید به گیر خوردم
    حالم اساسی گرفته است!!!
    .
    .
    کی رو میگی؟!
    ولش کن اونو، اون کلا رو هواست
    منم حس اش رو ندارم! :razz:
    سهلاممممممممم احوال شمااااااااا
    خوف و بهاری باشی گلمممممممممممممممم
    مهم نیست هندونه ی شب چله ات شیرین نباشه
    یا انارت ترش از اب دربیاد
    یا چند تا از گردوهایی که میشکونی پوک باشه.
    مهم اینه که عزیز کسی هستی که 3 روز زودتر چله رو بهت تبریک میگه
    زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق
    زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق
    زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق
    رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق
    می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
    پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
    می شود اندوه شب را از نگاه صبح فهمید
    یا به وقت ریزش اشک شادی بگذشته را دید
    می توان در گریه ابر با خیال غنچه خوش بود
    زایش آینده را در هر خزانی دید و آسود
    می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
    پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
    زندگی یعنی چکیدن همچو شمع از گرمی عشق
    زندگی یعنی لطافت گم شدن در نرمی عشق
    زندگی یعنی دویدن بی امان در وادی عشق
    رفتن و آخر رسیدن بر در آبادی عشق
    می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
    پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
    می شود اندوه شب را از نگاه صبح فهمید
    یا به وقت ریزش اشک شادی بگذشته را دید
    می توان در گریه ابر با خیال غنچه خوش بود
    زایش آینده را در هر خزانی دید و آسود
    می توان هر لحظه هر جا عاشق و دلداده بودن
    پُر غرور چون آبشاران بودن اما ساده بودن
    دیروز اومدم اون دعاهه بود رو بکنم اما نمدونم چی شد دوباره یادم رفت:)
    جان ساناز حال کردی؟
    من نبودم جواب هیچکدوم مون رو نمی داد ادمین
    یه همچین آدمی هستم من
    سبز و با طراوت باش مثل بهار
    پربار و گرم باش مثل تابستان
    رنگارنگ و زیبا مثل پاییز
    سفید و پاک مثل زمستان
    زندگی کن:smile:
    من باز برگشتم
    از سفری دیگر
    از فراری دیگر
    هنوز فراریم
    هنوز گوشی ام روشن است و پر از میس کال پر از پیام و تماس بی پاسخ
    یاد گوشی ات بخیر
    زنگ ک میزدم آفش میکردی
    یک جای این دنیا یک دور نمای زیبا دارد برایم
    جایی کمی دورتر از برج ایفل
    نیمکتی هست کوچک
    من آنجا خاطرات تو را دارم
    تو هرگر با من آنجا نبودی اما
    من آنجا نشسته ام روزها شبها ساعتی ...گاهی غروبها
    و برایت پ ام و ایمیل تایپ کرده ام
    ت همیشه گمان داشتی این نامه های مجازی از جایی پشت یک کوه پر برف برایت ارسال میشود
    عزیزکم دردانه من از پشت کوه یخی غرورت سرت را لحظاتی خم کن مراببین
    دیگر نیستم
    دیگر مرا نداری
    اما
    حتما روزی ب پاریس بیا جایی ک من همین حالا روی همین نیمکت برایت مینویسم
    روزی اینجا بنشین و از پشت این فواره کوچک آب آن برج آهنی را ببین
    ببین چ زیباست
    چ پاربرجاست
    چقدر دوست دارم در آغوشش بگیرم و ببوسمش این برج سرد آهنی را....آه
    و ابرها را تماشا کن کمی بعد محو میشوند
    اما دوست داشتن ت از سینه ام هرگز
    هنوز عجیب دوستت دارم هنوز عجیب مال منی
    بی آنکه برای من باشی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا