bahareh s
پسندها
601

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شلام شلام
    چطوری؟ دلم برات تنگ شده بود.؟

    کوشیییییی؟
    مردی از اینکه زنش به گربه خانه بیشتر از او توجه میکرد ناراحت بود، یک روز گربه را برد و چندتا خیابان آنطرف تر ول کرد

    ولی تا رسید به خانه، دید گربه زود تر از اون برگشته خونه، این کار چندین دفعه تکرار شد و مرد حسابی کلافه شده بود. بالاخره یک روز گربه را با ماشین گرداند، از چندین پل و رودخانه پارک و غیره گذشت و بالاخره گربه را در منطقه ای پرت و دورافتاده ول کرد. آن شب مرد به خانه بر نگشت آخرشب زنگ زد و به زنش گفت: اون گربه کره خر خونه هست؟

    زنش گفت: آره

    مرد گفت: گوشی رو بده بهش، من گم شدم!
    سلام بهاره ...من برام یه مشکل پیش آمده بود که نتونستم بیا..ببخشم....

    اجی ببخشید نتم قطع شد
    فعلا که در خدمت بابا هستم تا بعد سربازی ببینم چی میشه
    برام دعا کن آجی
    خودمو لوس کردم میدونم تو نمیزنیم و مهربونی
    کدوم عاشقی راست میگم به خدا
    سلام گلم
    اومدی؟
    خسته نباشی
    مثلا اینکه برق رو قطع کنم و از این جور کارا
    تا حالا 2 بار برق گرفته منو به همین دلیل
    خیلی اینطوری میشم که یادم میره باید قبل از کاری ی کار دیگه رو انجام بدم
    دلیلشم نمیدونم
    ممنون آجی جونم
    چشم مواظب خودم هستم اما بعضی وقتا بعضی کارا رو یادم میره اینطوری میشه
    زندگی با صدا شروع میشه"بی صدا تموم میشه!
    عشق با ترس شروع میشه"با اشک تموم میشه!
    دوستی هر جایی شروع میشه"ولی هیچ وقت تموم نمیشه!!!!!!!!!!:love::D
    سلام عزیزم
    آره خوب شدم دیگه عزیزم
    ممنون که یادم بودی
    هیچکی منو دوست نداره و به غیر تو هیچ کسی اصلا حالمو نپرسید
    ی دخترم دارم بی معرفت هست حسابی
    فقط تو خوبی خواهر گلم
    نه عزيزم از يك شنبه ي ديگه تا 12-10 روز مشهدم پس بايد تمومش كنم اگه نتونم حسابي بينش فاصله مي افته
    الان مي خوام بزارم يه نيم ساعت ديگه مي توني بخوني اگه بتونم تا آخر اين هفته تمومش مي كنم
    منم منظور بدی نداشتم!
    به هر حال اگه باعث نارا حتی تو شدم ازت معذرت میخوام.
    هنوزم میتونم تو رو دوست خودم بدونم؟
    سلام دوست گلم حالتون خوبه؟
    سلامتید؟
    چه خبرا؟؟؟؟
    در لوس آنجلس آمریكا، آرایشگری بود که نذر كرد اگر بچه‌دار شود، تا یك ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد! روز اول یك شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس ازپایان كار، هنگامیكه قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، یك جعبه بزرگ شیرینی و یك كارت تبریك و تشكر از طرف قناد دم در بود. روز دوم یك گل فروش هلندی به او مراجعه كرد و هنگامی كه خواست حساب كند، آرایشگرماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش راباز كند، یك دسته گل بزرگ و یك كارت تبریك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود. روز سوم یك مهندس ایرانی به او مراجعه كرد. در پایان آرایشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد. حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، با چه منظره‌ای روبروشد؟ فكركنید.
    .
    .

    .
    .
    .
    چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف كشیده بودند و غر می‌زدند كه پس این مردك چرا مغازه‌اش را باز نمی‌كند !
    سلام دوست دوست داشتنی من!
    الان کاری برام پیش اومده. ولی قول میدم فردا با هم چت کنیم!!!!
    خوب؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا