فلور،بازگشت به دوران اوج، تحلیل درونی ناشی از خوشیه مفرط
ببخشید من اون سه کلمه رو بدون هیچ برداشتی از نوشته اخیرتون نوشتم چیزایی که درونم بودند یعنی.
خانم آرامش واقعن تو حق داری. من سنتشکن بدی هستم. یه شب بهم الهام شد که من نیچه پرستم در حالی که فقط یک جمله از اون شنیده بودم " سراغ زن جماعت میروی، تازیانه فراموش نشود"
و خوندن یک کتابِ خلاصه شده از اون در من این تحول بد رو ایجاد کرد. شاید سر پل صراط که همه دنبال پیدا کردن عزیزانشون هستند، من به خونخواهیه فلج شدن همه روابطم در این دنیا ، به دنبال اون مرد باشم.
تصحیح لغات؟ خب میدونی هنوز تو این فکر هستم که پیش زمینه های ذهنیت از من پاک نشده است.
من درونه/ راستی نمیدونید کجاست؟(یادم رفته اسم یوزریش)/ ساده ای دارم برا همین سعی میکنم با کلماتی شبیه اونچه میبینید خودم رو بغرنج جلوه بدم تا مگر چند روزی بتونم در این اجتماع در رنکینگ بالاتری قرار بگیرم. از خاکستری بودن میترسم