ARAMESH
پسندها
5,706

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • عزيز دلم ممنون الان فقط اميدم به خداست اون فقط ميتونه كمكم كنه با دعاي دوستان

    ارام جان تو بهتر ميدوني اگه قبول نشم چه بلايي سرم مياد

    دعام كن:gol:
    ا جدی؟ .............منو بگو فکر کردم زنش دادن با اون اواتارش
    درستو چیکار کردی هنوز شبها پا میشی ازمایش می کنی؟
    فلور،بازگشت به دوران اوج، تحلیل درونی ناشی از خوشیه مفرط
    ببخشید من اون سه کلمه رو بدون هیچ برداشتی از نوشته اخیرتون نوشتم چیزایی که درونم بودند یعنی.
    خانم آرامش واقعن تو حق داری. من سنتشکن بدی هستم. یه شب بهم الهام شد که من نیچه پرستم در حالی که فقط یک جمله از اون شنیده بودم " سراغ زن جماعت میروی، تازیانه فراموش نشود"
    و خوندن یک کتابِ خلاصه شده از اون در من این تحول بد رو ایجاد کرد. شاید سر پل صراط که همه دنبال پیدا کردن عزیزانشون هستند، من به خونخواهیه فلج شدن همه روابطم در این دنیا ، به دنبال اون مرد باشم.

    تصحیح لغات؟ خب میدونی هنوز تو این فکر هستم که پیش زمینه های ذهنیت از من پاک نشده است.
    من درونه/ راستی نمیدونید کجاست؟(یادم رفته اسم یوزریش)/ ساده ای دارم برا همین سعی میکنم با کلماتی شبیه اونچه میبینید خودم رو بغرنج جلوه بدم تا مگر چند روزی بتونم در این اجتماع در رنکینگ بالاتری قرار بگیرم. از خاکستری بودن میترسم
    مرسی خوبم ......تو خوبی؟ .......راستی چرا مدیر ارشد نیستش؟ اونم به خاطر کرایه گرون بیرون انداختی؟
    تادب بر وزن تعلم یا بر وزن تفکر مد نظر من بود.
    تادب من تادیب من. فکر کنم اولی به رضای خدا نزدکیتر باشه تا گفته شما.
    در مورد واقعن هم باید واقعن بگم که در نثور جدید نوشتن کلمات مختوم به الف تنوین دار رو اینجوری مینویسند.
    حالا من برات یه نمونه پیدا میکنم تا از افترایی که به من زدید اگاهی پیدا کنید.
    من شاید مردی غلط با کلماتی درست باشم.
    واقعن یادن نمیاد؟ خیلی خوبه که یادت نمیاد
    منکه همیشه اگه ان بشم این موقع هست .....این تویی که ساعت سه صبح ان میشی
    اوتار ندارم .......حالا بعد میزارم
    آره این به شما نیومده که کنجکاوی کنید در امور داخلی دیگران .. تنها به این علت که واقعن وقت و حوصلش رو ندارید. هی روزگار یاد یه زمانی افتادم که ده تا گزارش خلاف در یک شب برات فرستادم
    من خودم هم از این نوع حرف زدنم چندان راضی نیستم ولی چیکار کنم که نمدمال طبیعت ، تار و پود مارو اینجوری تنیده دیگه...
    من صبرم بالا رفته ...بیخود خودتون رو در مورد تادب من اذیت نکنید.
    مدیرا در کل و شما بصورت خاص که میدونین چرائیه این چراها رو. من رفتم چون احساس میکردم باید عذاب بکشم تا تطهیر بشم. برگشتم چون فهمیدم که همه این تفکرات ِ من واژه هایی مربوط به همون فصل از زندگی بودند که دیگه تو این دنیای نامراد مفهومی ندارند.
    به زبان ساده بگم من اسیر خودم شدم و رفتم... دچار رزونانس شدم از ارتعاشات ناخواسته یا خواسته ای که در اطرافم بود. و برگشتم دوباره چون ضریب سختیم خیلی بالا رفت و من دیرتر به نوسان میام
    دچار ناسیونالیسم غیر اسلامی شدم که پهنه حروف عربی رو مورد تهاجم قرار داده ام. نت نه نشدم. البته نمیگم که پاکم ها! خیر. نصف عمرم در این واحه میگذره شباش/خدا پدر مادر یکی رو بیامرزه که مارو برد و یه کاری بهمون سپرد تاروزا رو نتونیم بیایم اینجا/
    تو یه پیش زمینه از من داری و الان شروع این جمله قبلیت هم بر اساس اون پیش زمینه بوده. ببخشید یعنی "شروع، براساسِ یک پیش زمینه ذهنی قبلی."
    تو را من چشم در راهم
    شباهنگام،
    كه می گیرند در شاخ تلاجن، سايه ها رنگ سیاهی
    وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛
    تو را من چشم در راهم
    شباهنگام،
    در آن دم كه بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛
    در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پای سرو كوهی دام
    گرم یاد آوری یا نه
    من از یادت نمی كاهم؛
    تو را من چشم در راهم
    سلام آبجی گل
    نه عزیز
    آبجی خودمی
    میگم بی وفای رسمی که بین آبجی وداداش راهی نداره
    حرف تو متین
    آبجی که از مانپرسیدی این مدت
    باشه ما بی وفاییم
    حالا ما می پرسیم
    حال آبجیم خوبه
    قربانت داداشت مجید
    سلام بله بفرمائید بپرسید صاحب اختیارید.
    خب در چه موردی/؟ این سوالتون یه جورایی شروع یه پیش ذهنیت قدیمیه که ممکنه ازم داشته باشین.
    مدیرجان هیشکی هم من رو نشناسه تو که کمابیش میشناسی این کاربر مژلوم رو
    نسيم دوست ، مسابقه تفسير سوره واقعه براي کسب اطلاع از مسابقه و ثبت نام به تاپيک حفظ و تفسیر روزانه یک آیه از قرآن کریم مراجعه کنيد

    سلام باید بگم اعتقاد من کمی ضعیف تر شده و برا اینه که بازگشت دوباره ام لاجرم شد. هی خدا باز شما از نوشته من برداشت پولیتیکی کردین و نخواستین باور کنین که چقدر از همصحبتی با شما و دیدن دوباره تون خوشال هستم. باشه ولی مرسی
    سلام آبجی خودم
    خوبم عزیز
    دستت درد نکنه گلم
    یادش بخیر یه روزی آبجیم بودی
    بی خیال
    قربانت داداشت مجید
    باشه عزیزم . اگه تو میخوای چشم.
    شب تو هم خوش ...
    خب منظورم همون بوده . چون توی افسانه ها نوشتن که آرامش چون تریلی 24 چرخی بود که ...
    حالا کلا له کن اگه دلت میخواد .
    آخی نازی . چرا آخه؟ می ترسی ؟ ولی فک کنم راننگی خیلی تو رو دوست داشته باشه ...
    نه جون عرفان . حرف دلم بود . حالا اگه تو میخوای زیر پاهات لهش کنی اشکالی نداره . هرجور که تو بخوای ...
    آقا تقی پس یا عقل درست حسابی نداشته یا پول زیاد داشته که ماشینشونو دادن به شما. حالا هنرت چقدره؟
    منظورم اینه که ماشین نو کارخونه ای بگیری چند روزه جلوبندیشو پیاد میکنی؟
    تو چرا هرشب اسم یه آقا سر زبونته . یه شب آقا حمید یه شب آقا فریدون یه شب حاجی یه شبم آقا تقی !؟ نکنه اینا همشون یه نفرن و ما خبر نداریم شیطون؟
    خب چیکار کنم دوست دارم دارم بهت علاقه ابراز میکنم . تو هم که داری میری خدایی دلم برات تنگ میشه . جدی جدی بهت علاقه دارم
    شکرپاره مال یه دقیقته عسل ....
    سلام به روی ماهت . چه خبر؟
    چرا صفحت کم رونق شده ؟ دیگه بچه ها نمیان اذیتت کنن؟
    آخی نازی آرامم . آخه چرا...
    سلام عزیزم خوبی خانم؟شرمنده کنکور برام وقت ازاد نداشته بود

    الانم که از دلهره با این کنکوره چرتشون دارم میمیرم برا خیلیییییییییییییییییی دعا کن

    راستی خیلی دوست دارم باهات حرف بزنم هروقت تونستی بیای یاهو pm بزار:gol::gol::gol:
    آرام جان سلام
    خوبی؟
    خواستم احوالتو بپرسم!
    سلام خانم ارامش
    اومدم یه خسته نباشید بگم خدمتتون فقط.
    سلام
    خسته نباشید
    من با امروز 3روزه میخوام تاپیک جدید بزنم تو گفتگو آزاد نمیشه
    هی اروور میده
    میخواستم علت بپرسم؟
    ممنون میشم جوابم را بدین
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا