Alborz Rad
پسندها
675

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • آغاز بودنت رو همراه با هزاران گل نرگس بهت تبریک میگم
    میلاد سبزت را در دشتی از یاسهای مهربانی با نجوای سیمین آبشاران جشن میگیرم

    عزیز ترین روز شکوفته شدن غنچه ی وجودت را تبریک میگویم
    تولدتون مبارک دوست عزیز امیدوارم همیشه موفق باشی براتون بهترینها رو ارزو دارم
    بله درست میگی من انقدر به هم ریختم که اصلا پست دوم را نخوندم خوب بود اونا را کنار هم میزاشتی.
    بله با حرفهای پست دوم موافق هستم و چون گفتگو قفل شد اینجا میگم که اطلاع رسانی که به مردم میشه از طریق رسانه ها برای ورزش بیشتر از سینما و ..... است . خود من از جریان خرس طلا و نقره خبر نداشتم.
    تنها میشه گفت متاسفم متاسفم هم برای خودم هم برای همه اونایی که خوابیدن.
    اي به دور از مهرباني

    تا کی درد مردم را ندانی

    تا کی می توانی اسب خشمت را برانی

    تا کی می توانی ، تا کی می توانی

    تا کی می توانی تیر خشمت در دل مردم نشانی



    عمری من شنیدم پندت اما بشنو پندی از جوانی

    در عالم ز بدنامان نمی ماند نشانی

    مردم نام کوروش را به نیکی می برند

    هرگز این چنین در خاطر مردم نمانی



    هزاران کاوه در این خاک پاک است

    فریدون ها در اینجا سینه چاک است

    بترس از آخر شه نامه شاها

    که ظالم عاقبت پشتش به خاک است



    کاری کن که وجدانت نمیرد

    آه مادران خسته دامانت نگیرد

    چرخ روزگار آخر به خاکت می کشاند

    آری آنچنان هرگز نمانست و چنین هرگز نماند ...

    پرواز همای
    ای شـاه! ای شـاه! ای شـاه بی خیال مست با تـو ام آیـا با من مسکین حواست هست؟

    روزگاری دامنت میگیرد آه این فقیران تهیدست

    تا کنون آیا کنار کودکانت نیمه شب آشفته خفته ستی؟

    نه... نه... تو بی غم و مستیتا کنون حتی برای تکه نانی پیش فرزندان خود شرمنده بودستی؟

    نه... نه... تو بی غم و مستیکجـــا پـــــای تو تـا زانـــو به گـِـل بـــودست؟

    کجا چشمانت از بار گناهانت خجل بودست؟

    شبانگه ناله دهقان پیری را که میگرید شنیدستی؟

    نه... نه... تو بی غم و مستی

    ای شـاه ! ای شـاه !
    سلام، تاپیک دفتر تالار آزاد!! مطرحش کن حتما جواب داده میشه.
    سلام
    آقا ما این آهنگتونو دانلود کردیم
    یه جورایی شرح حاله ولی در کل اعصاب آدمو خرد میکنه
    سلام
    مشکل چیه؟تاپیک سیاسی زدین اخطار بدون امتیاز منفی گرفتین در صورتی که باید امتیاز منفی میدادم بهتون
    موضوع سیاسی سیاسی هست ربطی نداره در مورد کی باشه
    اینجا موضوع سیاسی ممنوعه
    سلام
    مشکل چیه؟تاپیک سیاسی زدین اخطار بدون امتیاز منفی گرفتین در صورتی که باید امتیاز منفی میدادم بهتون
    موضوع سیاسی سیاسی هست ربطی نداره در مورد کی باشه
    اینجا موضوع سیاسی ممنوعه
    زیر باران نرو
    زیر باران نگو قدم بزنیم


    زیر باران قدم زدن جرم است


    حرف نشنیده ای مگر داری ؟


    که ندانند عاشقان وطن


    حرف نا گفته ای مگر مانده است ؟


    بین عشاق گرسنه . بیمار

    غارت و اختلاس و دزدی را


    همه دانند از کجا خیزد

    ابر رحمت ز سرزمین وطن


    مدتی است رخت بر بسته

    همه جا خشکی است وویرانی


    همه جا غم همه پریشانی

    من ندیدم به چند سال گذشت


    ابر و باد و مه و فلک در کار

    تا که نانی رسد به این مردم


    همه ی نان و مال و جاه و جلال

    در ید حاکم است و چند رمال


    نان بماند کجاست آزادی ؟

    تا توانم قدم زنم آزاد


    زیر ابر سیاه آسمان وطن

    زدن حرف عاشقی جرم است


    زانکه مردم همه پریشانند


    چتر مهر و محبت و اخلاق

    مدتی است رفته جای دگر

    آنچه مانده است بر سر مردم

    چتر کین است و دزدی و غارت

    چتر ظلم است و زور و سر نیزه

    چتر کذب است و رنگ و ریا

    هر که خواهد که تا کند این چتر

    جای او است گوشه ی زندان
    زير باران بيا قدم بزنیم


    حرف نشنيده اي به هم بزنیم


    چتر را تا کنیم و خیس شویم


    لحظه ای پشت پا به غم بزنیم


    نو بگوييم و نو بينديشیم


    عادت كهنه را به هم بزنيم


    ماز باران، كمي بياموزيم


    كه بباريم و حرف كم بزنيم


    كم بباريم اگر، ولي


    همه جاعالمي را به چهره نم بزنیم


    سخن از عشق، خود به خود زيباست


    سخن عاشقانه اي به هم بزنيم


    قلم زندگي به دست دل است


    زندگي را بيا به دل رقم بزنيم


    سالكم قطره ها در انتظار تواندزير باران


    بيا قدم بزنيم
    دو روز توقف دشمن نتیجه ی مقاومت جانانه 3 مرزبان ایرانی
    شهریور 1320 هنگامی كه متفقین تصمیم به اشغال ایران می‌گیرند این سه مرزبان غیور وظیفه پاسداری از مرزهای شمالی ایران را بر عهده داشته‌اند
    . پس از آنكه ارتش روس‌ها برای ورود به خاك ایران به پل فلزی جلفا ـ نخجوان كه عملاً تنها و بهترین محل عبور از رود پرخروش ارس در این ناحیه است نزدیك می‌شوند، مقاومت دو روزه این سه دلاور آغاز می‌شود
    .
    .


    مزار شهدای گمنام در جوار پل فلزی - نطقه صفر مرزی جلفا
    این مرزبانان غیور و شجاع مرزهای ایران با اشراف به پل، دو روز تمام لشكر تا بن‌دندان مسلح روس را زمین‌گیر می‌كنند، روس‌ها نیز كه چاره‌ای جز عبور از همین پل نداشته‌اند نمی‌توانستند با توپخانه سنگین به حمله بپردازند و در نهایت با شهادت «ژاندارم شهید سرجوخه ملك محمدی»، «شهید سید محمد راثی هاشمی» و شهید عبدالله شهریاری» بود كه توانستند وارد خاك ایران شوند
    . مقاومت شجاعانه این سه سرباز چنان تاثیری بر ارتش متجاوز شوروی گذاشت كه پیكر پاك آنان در همان محل مقاومت با احترام به خاك سپرده شده و امروزه نشانه دیگری از غیرت و شجاعت جوانان ایران عزیزمان است.
    بر روی سنگ آرامگاه هر سه شهید نوشته شده است،
    «آرامگاه ژاندارم شهید، ... كه در شهریور ماه 1320 در راه انجام وظیفه در مقابل مهاجمان ایستادگی كرده و به شهادت رسیده است
    ».

    مزار شهدای گمنام در جوار پل فلزی - نطقه صفر مرزی جلفا

    بر روي سنگ مزار اين سه شهيد گرانقدر آمده است
    :«هرچند آغشته شد به خون پيرهن ما / شد جامه سربازي ما هم کفن ما
    شاديم ز جانبازي خود در دل خاک / پاينده و جاويد بماند وطن ما




    یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد
    كوك كن ساعتِ خویش !اعتباری به خروسِ سحری، نیست دگردیر خوابیده و برخاسـتنـش دشـوار استكوك كن ساعتِ خویش !كه مـؤذّن، شبِ پیـشدسته گل داده به آبو در آغوش سحر رفته به خوابكوك كن ساعتِ خویش !شاطری نیست در این شهرِ بزرگكه سحر برخیزدشاطران با مددِ آهن و جوشِ شیریندیر برمی خیزندكوك كن ساعتِ خویش !كه سحرگاه كسیبقچه در زیر بغل،راهیِ حمّامی نیستكه تو از لِخ لِخِ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزیكوك كن ساعتِ خویش !رفتگر مُرده و این كوچه دگرخالی از خِش خِشِ جارویِ شبِ رفتگر استكوك كن ساعتِ خویش !ماكیان ها همه مستِ خوابندشهر هم . . .خوابِ اینترنتیِ عصرِ اتم می بیندكوك كن ساعتِ خویش !كه در این شهر، دگر مستی نیستكه تو وقتِ سحر، آنگاه كه از میكده برمی گردداز صدای سخن و زمزمه ی زیرِ لبش برخیزیكوك كن ساعتِ خویش !اعتباری به خروسِ سحری نیست دگرو در این شهر سحرخیزی نیستو سـحر نـزدیک است"کیوان هاشمی"
    دلتنگ دلتنگم
    و راه فراری نیست از این دلتنگی
    بار زندگی بر دوشم سنگین
    و آوای ناامیدیم بلند
    پنجره ای گشوده نیست به باغ مهتاب
    اینجا تاریک تاریک است
    شمع امیدم از اشکهایم خیس
    و به هیچ حیله ای دیگر روشن نمی گردد
    اینجا تاریک تاریک است.
    مرا با خود ببرید ای کبوتران مسافر مرا با خود ببرید،
    مرا که هرگز بر بامی بلند ننشسته ام
    و ستاره ای از آسمان نچیده ام
    مرا که به هر نقطه ای خاکی پا نهادم باید از دلبستگیها دل می بریدم ،
    مرا با خود ببرید ای کبوتران مسافر مرا باخود ببرید،
    که اینجا دیگر جای من نیست
    و این قلبی که در سینه می تپد دیگر قلب من نیست
    قلب مرا در شبی تاریک دزدیده اند، و رگهای رابطه را بریده اند
    به من نگویید آنکه رفته باز می گردد
    نه به من نگویید
    که رفتگان دیگر هرگز برنمی گردند
    وانچه بر جای می ماند خاکستریست از خاطره ای غبار آلود و شبهی از یادی که دیگر نه مهربان است نه خوب
    برایت بارها باید بگویم که در رگهای من جاری شدی چون خون

    که از من ساختی بار دیگر مجنون

    شاید

    از کوه عشق خانمان سوز برایت بارها باید قسم ها یاد کرد

    برایت بارها باید سر سجده فرود آورد

    شاید

    زدست تو به تاریکی کوهستان غم باید سفر کرد بدنبال تو تا خورشید باید رفت

    به پیش پای تو شاید که چون یک مشت خاک بی بها گردم برای قلب تو

    شاید خدا داند

    نمیدانم که در جای نگین زرین کلاهت جای میگیرم و یا در زیر پاهای تو بی رحمانه میمیرم

    شاید

    نمیدانم که بعد از سالهای سخت و دشوار که بعد از روزهای گرم و شیرین

    زمان مردنم زمان مردنم آیا در آغوش تو جانم را خدا گیرد و یا این ارزو در نطفه می میرد

    شاید
    ااااااااااااااااااااااااااا از کجا فهمیدی قمیشی گوش میده؟؟؟؟؟
    اتفاقا اسم استادم سیاوش هست [IMG]
    :gol:نه داداش شما درست میگی:gol: :gol:متاسفانه 2پهلو حرف زدن شده کار هر روز مردممون.:gol::gol:حرفمون یه چیزه اما عملمون یه چیز دیگه.:gol::gol:به قول یکی از استادام ما ادما همیشه یه ماسکی زدیم به صورتمون که خودمون نیستیم .. بعضی وقتا فقط ماسک عوض میشه اما خودمون نه!!!:gol:
    سلام گلو:gol:
    خوبی داداش؟؟
    گفتی 2پهلو حرف میزنم خیالت راحت راحت جفت پهلوهاش کاری به شما نداشت:biggrin::gol::biggrin:
    منظورم دوستان امثال خوم بود که یادشون رفته یه واقعیتهایی تو جامعه وجود داره;)
    خر مش رجب

    شنیدم که دزدی زبل نیمه شب
    ربود از طویله خر مش رجب
    رجب تا که شستش خبر دار شد
    جهان پیش چشمش شب تار شد
    درون طویله دو زانو نشست
    زمین و زمان را دم فحش بست
    یکی گفت تقصیر از آن توست
    که قفل طویله نبستی درست
    یکی گفت گیرید معمار را
    بنا کرده کوتاه دیوار را
    یکی گفت تقصیر از شحنه هاست
    که هر روز بر پا چنین صحنه هاست
    یکی گفت: نه، بوده تقصیر خر
    چرا ؟ چون که می کرد اگر عر و عر
    و یا یک کمی جفتک و گرد و خاک
    مسلم که آن دزد می زد به چاک
    شنیدم که با غیض مشدی رجب
    در آن بین می گفت : یاللعجب
    که هر کس به نوعی ست در اشتباه
    فقط دزد در این میان بی گناه

    قلم دست هالو چو در کار شد
    بدانید تاریخ تکرار شد
    شنیدم که در حومه ی اصفهان
    به شهری که نام خمینی بر آن
    به دست گروهی از اشرار پست
    حریم خصوصی مردم شکست
    نه در شب، که در روز جمعی پلید
    به دستان خود فاجعه آفرید
    نه از چوب قانون هراسی به دل
    نه از آدم و آدمیت خجل
    شنیدم که فرمود شیخ الانام
    نبودند زن ها علیه السلام
    و آن دیگری گفت: از مرد و زن
    همه مست بودند در انجمن
    یکی گفت: آن جا به جای نماز
    همه بوده مشغول آواز و ساز
    یکی گفت : الحق که مردانشان
    ز غیرت نبردند هرگز نشان
    یکی از بزرگان صنف پلیس
    چنین گفت با لحن رک و سلیس
    که تحقیق کردیم بسیار زود
    «حجاب زنان» مشکل کار بود
    خلاصه همه بوده تقصیر کار
    به جز آن تجاوز گر نابکار

    کجایی ببینی عمو مش رجب
    که ما خوش بتازیم ، دنده عقب
    اگر در دهات تو خر می برند
    در این خطه ناموس را می درند
    جلو روی شوهر ، برادر، پدر
    تجاوز نمایند بی دردسر
    چرا این همه ظلم و هتک زنان
    در املاک آقا امام زمان

    محمدرضا عالی پیام
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا