«راه دور بود...
آسمان
مثل خاك
سوت و كور بود
ميپريد
بيدرنگ
ميوزيد/
سوي بالهاي او
قلوههاي سنگ
رفت و دور شد از آسمان سرد
روي خاك آشيانهاي نداشت
يك كلاغ خسته بود
قصهاي كه هيچ خانهاي نداشت»
آسمان
مثل خاك
سوت و كور بود
ميپريد
بيدرنگ
ميوزيد/
سوي بالهاي او
قلوههاي سنگ
رفت و دور شد از آسمان سرد
روي خاك آشيانهاي نداشت
يك كلاغ خسته بود
قصهاي كه هيچ خانهاي نداشت»