م
پسندها
412

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • طولانی ترین پل کابلی جهان

    اولین شاهد قطعی از وجود جهان های دیگر

    کشف زبان جدید در استرالیا
    تصویر پانورامای یک میلیارد پیکسلی مریخ

    13 نرم افزار برتز برای iPhone شما

    شناسایی مجرمان با اسپری DNA

    فضاپیماها
    تصویر پانورامای یک میلیارد پیکسلی مریخ

    13 نرم افزار برتز برای iPhone شما

    شناسایی مجرمان با اسپری DNA

    فضاپیماها
    البته من خیلی انتحاری سرد و گرم چشیدما و هدفم فقط و فقط الگو شدن برای شما نسل جوان بود...شک نکن! :cool:

    یعنی دیشب جوری الگو شدم که عین الگوی خیاطی چسبیدم به دیوار...

    نوشتم تو دفتر! نمی دونم چرا اصرار دارم حتماً سرد و گرم روزگار رو همین الان بهت منتقل کنم!:D

    برم بخوبم...
    به نظر حقیر؛ پاکش کن... باید یه فرقی باشه بین امروز ما و 4سال پیش بعضیا دیگه!

    درسته دیشب توسط پدر گرامی با خاک یکسان شدم، ولی حقیقتاً جلوی منطقش کم آوردم! راست می گفت... من عاصی بودم!
    سلام :gol:ماجرایی جالب از زبان محافظ رهبر انقلاب؛ کریسمس با آقا در خانه یک شهید ارمنی
    مهشید! مهشید!

    اون سه تا رو هم اندازه ی روحانی رأی نیاوردن! نیاوردن...

    من میرم تو افق کانال کمیل محو شم...
    inception!

    آقای فیلمباز راست میگن. خیلی خفنه! :D ولی انقدر عمیقه که من دوبار دیدم، تازه فهمیدم قضیه چیه!
    راضیم به مرگ... به خدا راضیم... دیروز که رفتیم کرج، همه ش فکر کردم که خدایا! ما که تو این زندگی نکبت هیچی ندیدیم، بمیران مارا، بلکه به نوایی رسیدیم!

    خداییش نه اونقدر عوضی بودم که عشق و حال کنم تو این دنیا... نه اونقدر انسان بودم که دلم خوش باشه آخرت تو جایگاه VIP جلوس می کنم! در واقع به این اندازه ای که تو این دنیا بهم بد گذشت، اون دنیا بهم خوش نخواهد گذشت!

    کابوس کرج رفتن و دوری از تهرانم که منو کشت...

    دیشب داییم مارو رسوند خونه... کلّ راه بغض می کردم و به زور گریه مو جمع و جور می کردم!! همه ش می گتم: خدا! اینم شد زندگی؟! دیگه رسماً هیچ دلخوشی ای واسم نمی مونه... هیچی! احتمالاً بریم طرف داییم اینا خونه بگیریم که دیگه یا حسین! تحمل هیچی واسم سختتر از چش تو چش شدن با پسرداییای بی مخم نیست...
    این نوشته ها بوسیله ی ندا پاک شده تا مهشید خزعبلاتشو تموم کنه، بعد...
    با تشکر.
    خنگول میشه منو توجیه کنی که چجوری شهید شدی و رفتی جهنم؟؟!؟!؟ :eek:
    البته از نظر سینمایی به اینایی که تو میخوای بنویسی نمی گن اپیزود. میگن پلان، فک کنم! حالا بذار بعداً از فری می پرسم!

    بنویس دخترم...
    الان دارم کار خوشنویسو می کنم. تو اپیزوداتو بنویس، میخونم.
    در ضمن سهراب بود که زرت زرت میرسید خدمت ارمیا... نه مصطفی!

    یه پیشنهاد: تو فیلمنامه ت یه سکانس بذار که مثلاً بدنت متلاشی شده، منم دو تا پام قطع شده... با دست خودمو می کشونم طرفت، چفیه مو برمیدارم میندازم روت... زل می زنم به گنبد، "ای ساربان آهسته ران" می خونم!

    پ.ن: قبلاً خدمتتون عارض شدم که با حضور ما در این مکانهای مقدس از سایر امت مسلمان سلب فیض میشه!
    هر وقت من رفتم، تو رم نصیحت می کنم!! بیا فردا صب بریم، هر کی نره، خره!! خب؟! فردا ازت خبر می گیرم. :D

    من رفتم. آلبا لیل والا...
    بذار حالا که اومدم، یه قلم شعر واست بنویسم:

    باران گرفت نیزه و قصد مصاف کرد
    آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد

    گویی که آسمان سرِ نطقی فصیح داشت
    با رعدِ سرفه های گران سینه صاف کرد

    تا راز عشقِ ما به تمامی بیان شود
    با آبِ دیده آتشِ دل ائتلاف کرد!!(جانا!)

    جایی دگر برای عبادت نیافت عشق
    آمد به گرد طایفه ی ما طواف کرد

    اشراق هرچه گشت ضریحی دگر نیافت
    در گوشه ای ز مسجد دل اعتکاف کرد

    تقصیر عشق بود که خون کرد بی شمار
    باید به بی گناهیِ دل اعتراف کرد!!

    قیصر امین پورِ خدا بیامرز...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا