از اين و آن براي تو نان قرض مي كنم
هر شب كنار سفره تو را فرض مي كنم
تو ساكتي هميشه و من بحث عشق را
هر دفعه طول مي دهم و عرض مي كنم :
من مثل آب جاري ام و با نفوذ و گرم
در لايه هاي خاكي تو درز مي كنم!
تو مثل قبل ساكتي و خواب ديده اي
من پيچهاي عشق تو را هرز مي كنم
من شانه هاي كوچك خود را به شانه ات
اين بار مي رسانم و همعرض مي كنم
*
با اينكه ما هميشه به هم پشت كرده ايم
ام تو را هميشه خودم فرض مي كنم...