خیال شیشه ای

خیال شیشه ای

کاربر ممتاز
مدیر بازنشسته
عضویت
آخرین بازدید
ارسال ها
8,066
پسندها
13,698
امتیاز
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ...Kh-
    بـــهار را ببین
    چگونه از خود
    می تــکانَد
    برگ های فرسوده را ؛
    تو هم جوانه ای بزن،
    ســبز شـــو !!!
    بـهـار
    ادامه ی لبخندهای تو خواهد بود...


    لبخند بر لبانتان
    با آرزوی بهترین ها برای شما
    سال نو مبارک

    :gol::gol::gol:
    ...Kh-
    سلام مهسا خانوم.
    سال نو رو تبریک میگم.
    ان شاء الله که سال خوبی داشته باشی همراه با سلامتی و شادی و موفقیت در کنار خانواده محترم.
    با آرزوی بهترین ها.

    :smile::gol:
    baran 2012
    برآمد باد صبح وبوی نوروز
    به کام دوستان وبخت پیروز
    مبارک بادت این سال و همه سال
    همایون بادت این روز وهمه روز...

    :gol:مهسا عزیز سال نو مبارک:gol:
    امیدوارم در کنار خانواده سالی خوش و سرشار از شادی داشته باشی
    ممنون از نوشته ها و عکس های زیبا :)
    *FARZAN*
    چون است حال بستان ای باد نوبهاری؟
    کز بلبلان برآمد فریاد بی‌قراری
    گل نسبتی ندارد با روی دلفریبت
    تو در میان گل‌ها چون گل میان خاری
    ای گنج نوشدارو بر خستگان گذر کن
    مرهم به دست و ما را مجروح می‌گذاری
    عمری دگر بباید بعد از وفات ما را
    کاین عمر صرف کردیم اندر امیدواری...
    اندر امیدواری ..

    سعدی

    سال نو مبارک...
    salvador
    بهار نزدیک می شود و تو باید دستمال سفید گردگیری را برداری و به مصاف جنگی نابرابر با کمد اتاقت بروی!
    کمدی سرشار از خاطرات، درب کمد را که باز می کنی، هیاهویی به پا می شود، تو به قلمرو خاطرات پا گذاشته ای
    کاغذها برنده تر از تیغ ها، عکس ها راه نفس را می گیرند
    و کتاب ها ماشین های زمانی می شوند و تو را دست و پا بسته از سالی به سالی و از شهری به شهری می برند.
    یادگاری ها هجوم می آورند و همه ی لحظه های خوب را به رخ می کشند.
    عطرها تو را در خود غرق می کنند و با هر بوییدن موجی از خاطرات تو را به زیر می کشد .
    آن لحظه دستمال سفید گردگیری را به نشانه ی صلح بالا می آوری، غافل از آنکه دیگر هزار سال از آن روزها گذشته است.
    و نمی دانی که من هنوز هم آن گوشه کنارها مانده ام تا بهاری از راه برسد، تا با خاطره ای، عطری، کتابی، هر چند کوتاه، مرا به یادت بیاوری.

    عطر چشمان او / روزبه_معین
    salvador
    خواهش می کنم....ممنونم از شما.
    مرسی لطف میکنید.
    سپاسگزارم، سلامت باشید.
    salvador
    شنبه ها، باید در خانه ماند!
    خیابان‌ها نباید شاهد قدم‌های کسی‌ باشند
    که روز قبلِ آن
    دویده است
    راه خانه تا کافه را
    راه کافه تا آن کوچه ی همیشگی‌
    راهِ کوچه تا نیمکتِ چوبی قدیمی‌
    و آن درخت
    که میشد زیرش منتظر بود
    شماره گرفت
    بارها به ساعت نگاه کرد
    و ناگهان به کسی‌ دورتر‌ها دست تکان داد
    و دوید
    و رسید
    خیابان‌های شنبه صبح
    تا زمانی‌ که آدم‌ها را به هم نرسانند
    غمگین‌ترین خیابان‌های دنیا هستند
    غمگین تر از آن صندلی‌های خالی‌ کافه ها
    خلوتِ کوچه ها
    آن نیمکت‌های فراموش شده
    و یک درخت
    تنها یک درخت
    که هیچکس زیر سایه‌اش منتظر نیست

    چرا، چرا، چرا به فکرش نمیرسد
    یکی‌ از این آخر هفته‌ها برسد؟؟


    نیکی‌ فیروزکوهی
    salvador
    سلام
    خدارو شکر که خوبین.
    نه یادمه برا یه مسابقه اینجا گذاشته بودین یه دکلمه، قشنگ بود...صدای شما گیراس و خوب.
    لطف کنید ممنون میشم.
    ممنون اون دکلمه هم قشنگ بود...این صدا با شبکه چهار دنیا اومد...با یه برنامه مستند...بعدها فکر کنم با کارتون دوقلوهای افسانه ای هم مشهور شد.
    مرسی از متن های زیبا.

    :smile::gol:

    *FARZAN*
    سلام مهسا خانم ... خوبی؟ رسیدن بخیر.. خوش اومدی دوباره : )
    self.f_t_m990
    منم سلامتی عزیزم
    مغشول زندگی و کار .:)
    باشگاه هم چقد بی روح شده:(
    salvador
    سلام
    مرسی خوبم.
    شما خوبین؟
    ممنونم از لطف همیشگی.
    سپاس از متن های زیبا.
    یه دکلمه مهمون نمیکنید ما رو؟ عید هم نزدیکه...میشه عیدیمون.:D
    :smile::gol:
    salvador


    تو شبیه پرستوها هستی
    وقتی با کوچ بی‌هنگامی بهار را به خانه‌ام می‌آوری
    وقتی با کوچ بی‌هنگامی بهار را از خانه‌ام می‌بری

    بخوان
    با هر زبانی که عاشقانه‌تر است
    آهنگین‌تر است
    و واج‌های صمیمی‌تری دارد
    بخوان
    حتی اگر شده اندازۀ پنجره‌ای
    که بیش از حوصلۀ بهار بسته مانده‌ست
    آنقدر بسته مانده‌ست
    که اسمش را گذاشته‌اند دیوار.



    "لیلا کردبچه"
    salvador


    گفتن "دوستت دارم" ها
    هیچ فایده ای ندارد!
    باید آنها را
    روی سنگفرش خیابان نوشت...
    شاید رهگذری خواند
    دلش تپید...
    ماند و نرفت.
    وگرنه،
    گفتن های من،
    همه را مسافر کرد…!

    علیرضا_اسفندیاری
    salvador


    تو باشی،
    همه چیز خوب می‌شود
    باران به وقت می‌آید
    بهار پُر از گل می‌شود وُ
    حالِ زمستان،
    پُر از برف

    تو باشی پاییز می‌آید
    درخت جوان می‌شود وُ
    هوا برایِ قدم ،
    خوب.

    تو باشی،
    همه چیز خوب می‌شود!


    افشین صالحی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا