سلام
نغمه خانوم خودمون، رفیق شفیق سال های دور.
خوبی نغمه جان؟
خب میخواستم علت این شب زنده داری های اینجا رو تعریف کنم:
از بیست و سوم فروردین تا حالا خونه نیستم، دارم به یه دوستی کمک میکنم! که نمیتونم نه بگم.
اگه عمری باشه شنبه صبح میرم تهران.
من خیلی وقت بود شبا زود میخوابیدم، حدود سی ماه اینجا رو بیخیال شده بودم، تا زد تولد مامان گلاب و بهونه کردم اومدم، خب چاره ای نبود، وقتی تنهایی حوصله ات سر میره، مجبوری مشغول شی تا دلت غنج نره برا دلتنگی!
امیدوارم قانع شده باشی دوست خوبم، که عزیزی برام.
ممنون از عکس دو نفره، ببخش از سر کار اومده بودم موهام ردیف نبود، این سری حتما ژل میزنم به موهام عکس خوب در بیاد. ولی همین عکس و میزنم به آلبوم دوستام.
نه همین ماشین [IMG] خوبه یه مکانیکی آشنا دارم آدرس میدم حتما ردیف میکنه.