مشاعرۀ سنّتی

*zahedan

عضو جدید
کاربر ممتاز
اي كه از كوچه معشوقه ما ميگذري
بر حذر باش كه سر مي شكند ديوارش ...

شاعر از کوچه مهتاب گذشت
ليک شعري نسرود...
نه که معشوق نداشت
نه که سرگشته نبود
سالها بود که دگر...
کوچه مهتاب خيابان شده بود...!!!؟


 

parsa913

عضو جدید
کاربر ممتاز
من آن مرغ غزلخوانم که صیاد
ربود از جمع مرغان خوش آواز
پر و بالم برید اما به هرشب
هزاران بار بینم خواب پرواز!


زليخا مرد ازين حسرت كه يوسف گشت زنداني
چرا عاقل كند كاري كه باز آرد پشيماني ...
 

nasim_shsh

عضو جدید
کاربر ممتاز
شعر قبلی شعر من بود! تازه اونم با ی تموم شد! چرا شعر پارسا رو جواب دادی؟:cry:

تو را برای دل خویش آفریده خدا
برای آن لحظاتی که از جهان خسته است

تن چون موی را خواهم به گیسوی تو پیوستن
بدین تقریب خود را خواهم افگندن به پهلویت
 

امالیا

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یکی را دوست می دارم ولی افسوس او هرگز نمی داند
نگاهش می کنم شاید بخواند از نگاهم که او را دوست می دارم
ولی افسوس او هرگز نمی خواند

در عشق يار نيست مرا صبر و سيم و زر
ليك آب چشم و آتش دل هر دو هست يار
 

alone.eng

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزگاری چشم پوشیدم ز خواب
تا بخوانم قصه ی مهتاب را
این زمان دور از ملامتهای ماه
چشم می بندم که جویم خواب را!
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان امد وقت است که باز ایی
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا