ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم
از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم
رهرو منزل عشقیم و ز سر حد عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمده ایم....
حافظ
ملّت عشق از همه دین ها جداست
.................... عاشقان را ملّت و مذهب خداست
مولانا
نگارا اینهمه قهر و غضب چیست؟
دلت بر ما نمی سوزد،سبب چیست؟
تو را این همه گفت است و گوی بر درمی
...................................... چگونه از تو توقّع کند کسی کرمی
یک رنگی و بوی تازه از عشق بگیر
.............................. پر سوز ترین گدازه از عشق بگیر
در هر نفسی که می تپی ای دل من
............................. یادت نرود اجازه از عشق بگیر
راز نهان دار و خمش ور خمشی تلخ بود
........................................ آنچه جگر سوزه بود باز جگر سازه شود
در هوایت بی قرارم روز و شب
سر ز پایت برندارم روز و شب
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |