مشاعرۀ سنّتی

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من نگويم كه مرا از قفس آزاد كنيد / قفسم برده به باغي و دلم شاد كنيد


در کنار چشمه ی سحر
سر نهاده روی شانه های یکدگر،
گیسوان خیس شان به دست باد،
چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم،
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در کنار چشمه ی سحر

سر نهاده روی شانه های یکدگر،

گیسوان خیس شان به دست باد،

چهره ها نهفته در پناه سایه های شرم،

ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم ساليست / حال هجران تو چه داني كه مشكل حاليست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ماهم اين هفته برون رفت و به چشمم ساليست / حال هجران تو چه داني كه مشكل حاليست
ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم
تو زهری زهر گرم سینه
سوزی
تو ش یرینی که شور هستی از تست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از تست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی
 

AinOs

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترا من زهر شیرین خوانم ای عشق
که نامی خوشتر از اینت ندانم
وگر هر لحظه رنگی تازه گیری
به غیر از زهر شیرینت نخوانم

تو زهری زهر گرم سینه
سوزی
تو ش یرینی که شور هستی از تست
شراب جام خورشیدی که جان را
نشاط از تو غم از تو مستی از تست
به آسانی مرا از من ربودی
درون کوره غم آزمودی

يا رب از ابر هدايت برسان باراني / پيش تر زانكه چو گردي ز ميان برخيزم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
يا رب از ابر هدايت برسان باراني / پيش تر زانكه چو گردي ز ميان برخيزم
مهر، هرگز این چنین غمگین نیافت
باغ، هرگز این چنین تنها نبود

تاج های نازتان بر سر شکست
باد وحشی چنگ زد در سینه تان
صبح می خندد خودآرایی کنید!
اشک های یخ زده، آیینه تان

رنگ عطر آویزتان بر باد رفت
عطر رنگ آمیزتان نابود شد
زندگی در لای رگ هاتان فسرد
آتش رخساره هاتان دود شد!

روزگاری، شام غمگین خزان
خوش تر از صبح بهارم می نمود
این زمان – حال شما، حال من است
ای همه گل های از سرما کبود !
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مهر، هرگز این چنین غمگین نیافت
باغ، هرگز این چنین تنها نبود

تاج های نازتان بر سر شکست
باد وحشی چنگ زد در سینه تان
صبح می خندد خودآرایی کنید!
اشک های یخ زده، آیینه تان

رنگ عطر آویزتان بر باد رفت
عطر رنگ آمیزتان نابود شد
زندگی در لای رگ هاتان فسرد
آتش رخساره هاتان دود شد!

روزگاری، شام غمگین خزان
خوش تر از صبح بهارم می نمود
این زمان – حال شما، حال من است
ای همه گل های از سرما کبود !
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟/ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیدار یار غایب دانی چه ذوق دارد؟/ابری که در بیابان بر تشنه ای ببارد
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است/ ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است/ ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند

ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش


حافظ که هوس می‌کندش جام جهان بین

گو در نظر آصف جمشید مکان باش
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا بر دلش از غصه غباری ننشیند

ای سیل سرشک از عقب نامه روان باش


حافظ که هوس می‌کندش جام جهان بین

گو در نظر آصف جمشید مکان باش

شبی در گوشه ی محراب قدری ربنا خواندم/همان بک بار تار موی یار افتاد در چنگم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا چشم جان ز غیر تو بستیم پای دل
هر جا گذشت جلوه‌ی جانانه‌ی تو بود
دلمرده و تكیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسد هاشان
از غربتی به غربت دیگر می رفتند
و میل دردناك جنایت
در دستهایشان متورم میشد
گاهی جرقه ای جرقه ناچیزی
این اجتماع ساكت بی جان را
یكباره از درون متلاشی می كرد
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلمرده و تكیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسد هاشان
از غربتی به غربت دیگر می رفتند
و میل دردناك جنایت
در دستهایشان متورم میشد
گاهی جرقه ای جرقه ناچیزی
این اجتماع ساكت بی جان را
یكباره از درون متلاشی می كرد
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع /شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمع /شب نشین کوی سربازان و رندانم چو شمع
عطر و گل و ترانه و سر مستی ترا
با هر چه طالبی بخدا می خرم ز تو
بر شاخ نوجوان درختی شکوفه
ای
با ناز میگشود دو چشمان بسته را
میشست کاکلی به لب آب تقره فام
آن بالهای نازک زیبای خسته را
 

باران 686

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عطر و گل و ترانه و سر مستی ترا
با هر چه طالبی بخدا می خرم ز تو
بر شاخ نوجوان درختی شکوفه
ای
با ناز میگشود دو چشمان بسته را
میشست کاکلی به لب آب تقره فام
آن بالهای نازک زیبای خسته را

الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی
به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد
کمان ابرو ترا صیدم که در صیادی استادی
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی
به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد
کمان ابرو ترا صیدم که در صیادی استادی
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت / دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی
به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد
کمان ابرو ترا صیدم که در صیادی استادی

یك پنجره برای دیدن
یك پنجره برای شنیدن
یك پنجره كه مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مكرر آبی رنگ
یك پنجره كه دست های كوچك تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های كریم
سرشار میكند
و میشود از آنجا
خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان كرد
یك پنجره برای من كافیست
من از دیار عروسكها می آیم
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

یك پنجره برای دیدن
یك پنجره برای شنیدن
یك پنجره كه مثل حلقه ی چاهی
در انتهای خود به قلب زمین میرسد
و باز میشود به سوی وسعت این مهربانی مكرر آبی رنگ
یك پنجره كه دست های كوچك تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های كریم
سرشار میكند
و میشود از آنجا
خورشید را به غربت گلهای شمعدانی مهمان كرد
یك پنجره برای من كافیست
من از دیار عروسكها می آیم
من بلبل آن گلم که در گلشن راز/// پژمرده شد و منت شبنم نکشید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من بلبل آن گلم که در گلشن راز/// پژمرده شد و منت شبنم نکشید
دریغا آن دو چشم آتش افروز
به دامان گناه افکند او را
به او جز از هوس چیزی نگفتند
در او جز جلوه ظاهر ندیدند
به هرجا رفت در گوشش سرودند
که زن را بهر عشرت آفریدند
شبی در دامنی افتاد و نالید
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دریغا آن دو چشم آتش افروز
به دامان گناه افکند او را
به او جز از هوس چیزی نگفتند
در او جز جلوه ظاهر ندیدند
به هرجا رفت در گوشش سرودند
که زن را بهر عشرت آفریدند
شبی در دامنی افتاد و نالید
ر شب مرگم به جامی مست و مدهوشم کنید ـــ دردل خاکم نهاده سخت خاموشم کنید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ر شب مرگم به جامی مست و مدهوشم کنید ـــ دردل خاکم نهاده سخت خاموشم کنید
در او جز جلوه ظاهر ندیدند
به هرجا رفت در گوشش سرودند
که زن را بهر عشرت آفریدند
شبی در دامنی افتاد و نالید
مرو ! بگذار در این واپسین دم
ز دیدارت دلم سیراب گردد
شبح پنهان شد و در خورد بر هم
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در او جز جلوه ظاهر ندیدند
به هرجا رفت در گوشش سرودند
که زن را بهر عشرت آفریدند
شبی در دامنی افتاد و نالید
مرو ! بگذار در این واپسین دم
ز دیدارت دلم سیراب گردد
شبح پنهان شد و در خورد بر هم
من خاک ره وتشنهٔ آن پای نگارم ـــ پنهان قدمی نه تو بر این خاک که پاکم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو نه مثل افتابی که حضور و غیبت افتد /دگران روند و ایند و تو هم چنان که هستی
یک شب بروی سینه تو مست عشق و ناز
لرزید بر لبان عطش کرده اش هوس
خندید در نگاه گریزنده اش نیاز
لبهای تشنه اش به لبت داغ بوسه
زد
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یک شب بروی سینه تو مست عشق و ناز
لرزید بر لبان عطش کرده اش هوس
خندید در نگاه گریزنده اش نیاز
لبهای تشنه اش به لبت داغ بوسه
زد
دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید * زینهار ای دوستان جان من و جان شما
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل خرابی می کند دلدار را آگه کنید * زینهار ای دوستان جان من و جان شما
از من رمیده یی و من ساده دل هنوز
بی مهری و جفای تو باور نمی کنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
رفتی و با تو رفت مرا شادی و
امید
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از من رمیده یی و من ساده دل هنوز
بی مهری و جفای تو باور نمی کنم

دل را چنان به مهر تو بستم که بعد از این
دیگر هوای دلبر دیگر نمی کنم
رفتی و با تو رفت مرا شادی و
امید
دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار/// گرچه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل به رغبت می سپارد جان به چشم مست یار/// گرچه هشیاران ندادند اختیار خود به کس
سر نهاده ام به روی نامه های او
سر نهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او
ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دو رویی و جفای
ساکنان خاک
کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها ستاره های خوب و پاک
من که پشت پا زدم به هر چه که هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا بمن اگر بجز جفا
 

mohammad vaghei

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سر نهاده ام به روی نامه های او
سر نهاده ام که در میان این سطور
جستجو کنم نشانی از وفای او
ای ستاره ها مگر شما هم آگهید
از دو رویی و جفای
ساکنان خاک
کاینچنین به قلب آسمان نهان شدید
ای ستاره ها ستاره های خوب و پاک
من که پشت پا زدم به هر چه که هست و نیست
تا که کام او ز عشق خود روا کنم
لعنت خدا بمن اگر بجز جفا
اسمان با امانت نتوانست کشید/ قرعه فال به نام من دیوانه زدند
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا