مشاعرۀ سنّتی

some1

عضو جدید
کاربر ممتاز
در آغـــاز محبت گـــر پشيمـــاني بگـو با من


كه من هم دل ز مهرت بركنم تا فرصتي دارم
می توانی تو به لبخندی این فاصله را برداری تو توانایی بخشش داری دستهای تو توانایی آن را دارد که مرا زندگانی بخشد
 

I2ose

عضو جدید
تا تو نگاه می کنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو، این چه نگاه کردن است
 

I2ose

عضو جدید
منم که طرح مودت به رنج بی پایان
و شط جاری اندوه بسته ام
اما
تو را چه میرسد ای آفتاب پاک اندیش
تو را چه وسوسه از عشق
باز میدارد؟



حمید مصدق
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
منم که طرح مودت به رنج بی پایان
و شط جاری اندوه بسته ام
اما
تو را چه میرسد ای آفتاب پاک اندیش
تو را چه وسوسه از عشق
باز میدارد؟



حمید مصدق

دوستت دارم
ای بانوی مهربانم
اما تو چه میدانی در نبودت چه میکشد این عاشق صبورت
 

I2ose

عضو جدید
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری
نه، از آن پاکتری.
تو بهاری؟ نه بهاران از توست
از تو می گیرد وام،
هر بهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو!

حمید مصدق
 
آخرین ویرایش:

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو گل سرخ منی
تو گل یاسمنی
تو چنان شبنم پاک سحری
نه، از آن پاکتری.
تو بهاری؟ نه بهاران از توست
از تو می گیرد وام،
هر بهار این همه زیبایی را
هوس باغ و بهارانم نیست
ای بهین باغ و بهارانم تو!

حمید مصدق

وفا نکردی و کردم،جفا ندیدی و دیدم
شکستی و نشکستم،بریدی و نبریدم
 

sajad 3000

کاربر فعال تالار اقتصاد ,
کاربر ممتاز
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه/ که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه/که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم
 

chik.chik.jhik

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم زمیخانه/ که من در ترک پیمانه دلی پیمان شکن دارم
خدا را ای رقیب امشب زمانی دیده بر هم نه/که من با لعل خاموشش نهانی صد سخن دارم

مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد
 

I2ose

عضو جدید
مرا مهر سيه چشمان ز سر بيرون نخواهد شد
قضای آسمان است اين و ديگرگون نخواهد شد

دور یا نزدیک راهش می توانی خواند
هرچه را آغاز و پایانی است
حتی هرچه را آغاز و پایان نیست
زندگی راهی است
از به دنیا آمدن تامرگ
شاید مرگ هم راهی است

مشیری
 

eti68

عضو جدید
کاربر ممتاز
دور یا نزدیک راهش می توانی خواند
هرچه را آغاز و پایانی است
حتی هرچه را آغاز و پایان نیست
زندگی راهی است
از به دنیا آمدن تامرگ
شاید مرگ هم راهی است

مشیری

تا توانی دلی بدست آور
دل شکستن هنر نمی باشد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا