آن یار کزو خانه ی ما جای پری بود/سر تا قدمش چون پری ازعیب بری بودنازنینا به مه و سبزه و گل ناز کن ناز ، که دست از همه بالاست تو را![]()
دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش/ بیچاره ندانست که یارش سفری بود
تنها نه ز راز دل من پرده برافتاد/تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود