درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
مهدی فاطمه
خسته ام از تهاجم دروغ
از ازدحام نامردی و فریب
از سقوط آدمیت
از رنگ به رنگ بودن
از شکستن دل
از وصله های بهم ندوخته معرفت
خسته ام از دنیایی
که تودر آن نیستی
بوی معنویتت هم در چرک وعفونت زمانه گم شده است
یوسف زهرا
یوسف کنعان هم اینقدر پنهان نماند که توپنهانی؟؟
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
گفتم دلم ندارد بی تو قرار و آرام
من عقده دلم را امشب دگر گسستم
گفتا حجاب وصلم باشد هوای نفست
گر نفس را شکستی دستت رسد به دستم...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
الا که راز خدایی، خدا کند که بیایی

تو نور غیب نمایی، خدا کند که بیایی
شب فراق تو جانا خدا کند به سرآید
سرآید و تو برآیی، خدا کند که بیایی

دمی که بی تو سر آید خدا کند که نیاید
الا که هستی مایی، خدا کند که بیایی

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق میشود "

"عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود"
"شرط می بندم که فردایی نه خیلی دیر و دور"
"مهربانی ، حاکم کل مناطق میشود"

"هم زمان, سهمیه ی دلهای دلتنگ و صبور"
"هم زمین, ارثیه ی جانهای لایق میشود"

"قلب هر خاکی که بشکافند نشانش عاشقی است"
"هر گلی که غنچه زد نامش شقایق میشود"

"با صداقت آسمان سهمی برابر میدهد"
"با عدالت خاک تقسیم خلایق میشود"

عقل هم با عشق یک نوعی موافق میشود"
"عقل اگر گاهی هوادار جنون شد عیب نیست"
"صبح فردا موسم بیداری آیینه هاست"
"فصل فردا نوبت کشف حقایق میشود"

"دست کم یک ذره در تاب و تب خورشید باش"
"لااقل یک شب بگو کی صبح صادق میشود"

"میرسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی است"

"آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود "
 

همراهی

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چه انتظار عجیبی!
تو بین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
عجیبتر که چه اسان نبودنت شده عادت!
چه بی خیال نشستیم!
نه کوششی نه وفایی
فقط نشسته و گفتیم:
خدا کند که بیایی....
...
:gol:
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم مثل غروب جمعه ها دارد هوایت را
کجا واکرده ای این بار گیسوی رهایت را؟
کجا سر در گریبان بردی و یاد من افتادی
که پنهان کرده باشی گریه های های هایت را
خیابان «ولی عصر» بی شک جای خوبی نیست
که در بین صداها گم کنی بغض صدایت را
تو هم در این غریبستان وطن داری و می دانی
بریده روزگار بی تو صبر آشنایت را
نسیمی از نفس افتاده ام از نیل ردّم کن
رها کن در میان خدعه ماران عصایت را
نمی خواهم بجنگم در رکابت... مرگ می خواهم
به شمشیر لقا از پی بخشیدم عطایت را
فقط یک بار از چشمان اشک آلود من بگذر
که موجا موج هر پلکم ببوسد جای پایت را...
گل امّید را در روز بی خورشید خیری نیست
شب است و می کشی روی سر دنیا عبایت را

 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب است و باز خیال مبهمت خواب را از چشمانم می رباید
بی هدف در کوجه های زمان آواره ام میکند تا ردی ازگذرت راکه در ثانیه ای باقی مانده
به نظاره بنشیند
مگر نه اینکه امشب شب جمعه است میدانم از کوی شهیدان گذر کرده ای عطرت زمان را در برگرفته

چه کرده ای با دلم که این چنین رسوای عالم شده و مجنون وار در پی ات می آید
دیدارت حسرتی شده برای چشمانم .........
هر لحظه بیشتر از لحظه قبل نبودنت قلبم را می آزاردواشک را بر سیمای منتظرم جاری می کند
چگونه نوای یا مهدی بر آرم تا بر جان مهربانت بنشیند ونظری بر سایه لطفت افکنی

دلم سالهاست در گیر عشق توست مولا....
 

حلما68

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
.
.
.
.
بار دگر برای دل تنگ من بگو

آقا بگو که آمده ای یا نیامدی؟
فریاد می کشم پُر ابهام عشق آی!...
خورشید، ماه، حضرت دریا... نه... آمدی!
:gol:
اللهم عجل لولیک الفرج
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
من شنیدم که شما فصل بهاری آقا
به دل خسته ی ما صبر و قراری آقا
عمر هر جمعه گذشت و خبری از تو نشد
هوس آمدن، این جمعه نداری آقا؟
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
مهدي جان....
بي تو...
اين ...
معناي بودن
سخت....
بي معناست...
.......................................................................................................................
غم فراق تو و كربلا ميكشتم
عجب!.... كه حمله اين دو چنين هماهنگ هست
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
از میان اشک ها خندیده می آید کسی
خواب بیداری ما را دیده می آید کسی
با ترنم با ترانه با سروش سبز آب
از گلوی بیشه خشکیده می آید کسی...

اللهم عجل لوییک الفرج
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضرت صاحب الزّمان(عج) بعد از ذکرِ رکوع، دعايِ ذيل را مي‌خوانند:

اللّهمّ صلّ علي محمّدٍ و آل محمّدٍ و ترحّم علي عجزنا و أغثنا بحقّهم
پروردگارا! بر محمّد و خاندانش درود فرست و بر ناتواني ما ترحّم کن و به آبروي محمّد و خاندانش، ما را از گرفتاري نجات بخش.

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت
جانم بسوختی وبه دل دوست دارمت
کناربرکه ی دلم نشستم و نیامدی
دوباره درسکوت خود شکستم و نیامدی
سوال کردم ازخدا نشان خانه ی تو را
سکوت کرد

ودرسکوت شکستم و نیامدی
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نام خدا

عاشق که شدی خطا نباید بکنی


حتی به خودت جفا نباید بکنی


حالا که شدی چشم به راه مهدی(عج)


جز بر فرجش دعا نباید بکنی...


اللهم عجل لولیک الفرج
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار
آقای من ........

وقتی که تکیه به کعبه میزنی و قرآن میخوانی

«
بقية الله خير لكم ان كنتم مومنين»

اشک شوق بریزم یا اشک شرمندگی
که تو را مانند اجداد مظلومت بی یاور گذاشتم...........
 

عاشق پیشه

عضو جدید
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT] [FONT=&quot] [/FONT] [FONT=&quot]يك روز با امام زمان! مي خواهم به گونه اي ديگر به امام زمان نگاه كنم يعني جوان پسندانه! تصور كنم مهم ترين فرد روي زمين[/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] است كه در حال نگريستن به اعمال ماست، چگونه رفتار ميكنيم؟؟ صبح كه از خواب برخاستم گمان مي كردم كه آن شخص ( كه او را خيلي دوست دارم‌ ) قدم به قدم كارهاي مرا تعقيب مي كند. بنابراين مجبور شدم كه آن روز، زودتر از روزهاي ديگر از خواب برخيزم، زيرا او مرا مي ديد.[/FONT] [FONT=&quot]معمولا صبحانه نمي خوردم ولي آن روز بر خلاف روزهاي قبل صبحانه خوردم و پسرخاله ام كه هم خانه وهم كلاس من در دانشگاه است، را سعيد جان خطاب كردم. سعي مي كردم خيلي مؤدب صحبت كنم و سخنان زشت از دهانم خارج نشود زيرا گمان مي كردم كه او مواظب تمام كارهايم است. هرروز كفش هايم را پاك نمي كردم و اغلب به بند هاي آن توجهي نمي كردم و كاپشنم را روي شانه مي انداختم و از خانه به سمت دانشگاه حركت مي كردم ولي آن روز نمي دانيد كه چقدر مرتب از خانه خارج شدم. در خيابان آنقدر مراقب رفتار و حركات خود بودم كه خنده ام گرفته بود. به هر يك از رفقا كه در راه يا در دانشگاه مي رسيدم سلام مي كردم و مؤدبانه با آنها صحبت مي كردم. در حركات،‌ رفتار و گفتارم دقت مي كردم. زياد از خودم صحبت نمي كردم. پر حرفي نمي كردم. وقتي رفقا صحبت مي كردند، من صحبتم را قطع مي كردم و سر موضوعات بي خود بحث نمي كردم. وقتي مي خواستم در كلاس درس جواب بدهم خود را چون سخنرانان تصور مي كردم، بنابراين كلمات را شمرده و محكم اداء مي كردم. وقتي مي خواستم پاي تخته چيزي بنويسم از بالاي تخته و مرتب و خوش خط مي نوشتم. هنگام نوشتن و انجام دادن ساير تكاليف، بسيار دقت مي كردم و سعي مي كردم تكاليف خود را طوري انجام دهم كه كسي بهتر از من نتواند انجام دهد، حتي ... خوان ترين دختر دانشگاه!! در يك روز همه كس چه در دانشگاه و چه در خانه متوجه تغيير حالت من شده بودند زيرا در هر كاري فكر مي كردم كه آن شخص مرا تعقيب مي كند. همه با تعجب و تحسين به من نگاه مي كردند حتي وقتي كه در خيابان وزين، پرنعمت و معروف خيام قدم مي زدم دختري كه از دور مي آمد، ايستاد و به ‌من‌ ‌نگاه كرد و ناخود آگاه گفت: ماشا الله!!! همه مي گفتن تو پسر هر روز نيستي و به كلي عوض شده اي. آن روز آنقدر به من خوش گذشت و آنقدر از حركات و رفتار و گفتارم لذت بردم كه شب دلم نمي خواست بخوابم! دلم مي خواست كه روز تمام نشود. شب وقتي مي خواستم بخوابم با خودم مي گفتم كي فردا مي شود كه من دوباره كارم را از سر بگيرم و هم اكنون كه مي بينيد با شما صحبت مي كنم خيلي آرام و شمرده و با دقت حرف مي زنم. من سابق بر اين هميشه مي گفتم[/FONT][FONT=&quot]:[/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]زندگي زجر است اي عمر پليد[/FONT]
[FONT=&quot]تا به كي اين زجر را بايد كشيد[/FONT]
[FONT=&quot]ولي اكنون دلم مي خواهد كه گرفتاري ها و مشكلات پيچيده و درهمي مرا احاطه كنند تا من قهرمانانه خيلي خونسرد و آرام، آنها رآ با تفكر و تعمق، تجزيه و تحليل كرده و يكي يكي‌از ميان بردارم و از اين كار لذت ببرم، البته اگر عده اي از خدا بي خبر در كارهايم موش ندوانند! و حالا همه مي دانيم آن شخصي كه قدم به قدم مرا تعقيب مي كرد و او را خيلي دوست دارم، مهدي فاطمه، امام زمان(عج) بود.[/FONT][FONT=&quot][/FONT] [FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]نوشته: [/FONT][FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]نگاه[/FONT]
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شده ام در پی تو در به درت مهدی جان
کی رسد بر من مسکین گذرت مهدی جان

کی شود تا که عیان بر سر راهم گذری
بر نگاهم که بیفتد نظرت مهدی جان



یوسف گمشده ام منتظرم بر ره تو
می نشینم همه بر رهگذرت مهدی جان


کی شود تا که به پایان رسد این شام فراق
رسد این عاشق مجنون به برت مهدی جان


مهر رخشنده من کی برسد وقت طلوع
کی رسد نوبت صبح سحرت مهدی جان


تا که هر جا سخن از آمدنت را گویند
رسد از کوی و خیابان خبرت مهدی جان


گل نرگس شنوم عطر تو را از همه جا
حس کنم چون که حضور و اثرت مهدی جان

 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تا نیایی به جهان بی تو که آزادی نیست
هر کجا روی زمین بی تو که آبادی نیست

هر کجا پر شده از فتنه دجال زمان
مهر و احسان به کجا رخصت فریادی نیست



تا نیایی نرسد عدل و عدالت به جهان
در ادا کردن حق چون تو که استادی نیست


تویی آن گوهر یکدانه که در ملک وجود
واسط رحمت حق مثل تو همزادی نیست


چون تو که منجی موعود جهانی به ابد
ناجی از ظلم و رهاینده ز بیدادی نیست


بی تو ای حجت حق نعمت رحمانی کو
چون تو ای جان جهان لطف خدادادی نیست


باید از حضرت حق اذن ظهورت برسد
غیبت از طرف خدا بر تو که ایرادی نیست


 

Similar threads

بالا