سوتی های خواستگاری؟؟(هرکی تو مراسم خواستگاری سوتی داده تعریف کنه)

malmal_r

عضو جدید
من خودم مجردم!هنوز خاسه گاری نفرتم ولی از دوستانی که متاهل اند یا تجربه ی رفتن به هخاستگاری رو رفتن سوتی هایی رو که دادن تعریف کنن
1)هم کمی بخندیم
2)تجربه بگیریم که ماهم تکرار نکنیم!
:):)
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
این سوتی مربوط میشه به خواستگاری دوستم که تو تهران خونه ی دانشجویی داشت
هیچی دیگه ما به عنوان بزرگترای دوستم رفتیم اونجا! خواستگار محترم هم با مادرشون تشریف آوردن برای دیدن دوستم
موهای پسره یه خورده جلوش پف داشت و یه خرده .... بود
خلاصه بعد از یه ربع که پا شدن رفتن ، منو دوستام شروع کردیم به خوندن با صدای خیلی بلند: کفتر کاکل به سر های های ....
بعد پسره در زد و گفت کیف مامانم جا مونده!
پسره::mad:
ما::whistle:
دیگه تو هیچ خواستگاری نبودم ! یعنی نذاشتن که باشم!:w05:
 

(✿◠‿◠) Darya

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
این سوتی مربوط میشه به خواستگاری دوستم که تو تهران خونه ی دانشجویی داشت
هیچی دیگه ما به عنوان بزرگترای دوستم رفتیم اونجا! خواستگار محترم هم با مادرشون تشریف آوردن برای دیدن دوستم
موهای پسره یه خورده جلوش پف داشت و یه خرده .... بود
خلاصه بعد از یه ربع که پا شدن رفتن ، منو دوستام شروع کردیم به خوندن با صدای خیلی بلند: کفتر کاکل به سر های های ....
بعد پسره در زد و گفت کیف مامانم جا مونده!
پسره::mad:
ما::whistle:
دیگه تو هیچ خواستگاری نبودم ! یعنی نذاشتن که باشم!:w05:



:biggrin:
 
من كلا يه خواستگار بيشتر نداشتم وقتي كه قرار شد كمي با هم حرف بزنيم چون اشنايي قبلي داشتيم يعني از اشنايان دورمون بودن ديگه اينكه از خودتون بگيد و... نداشتيم منم كه تصميم جدي داشتم جواب رد بدم خيلي استرس نداشتم ولي اون بنده خدا از استرس زياد مدام دستمال ريز ميكرد اصلا متوجه حرفام نميشد و مدادم تاييد ميكرد و ميگفت بله قبول دارم بله درست ميفرماييد تا اينكه من بهش گفتم پس قبول كنيد كه من نميتونم شما رو خوشبخت كنم و اميدوارم بپذيريد كه ما نميتونيم ازدواج بكنيم اون هم كه اصلا حواسش نبود گفت بله درست ميفرماييد من كاملا با شما موافقم اينو كه گفت من چند ثانيه لبخند زدمو سرمو انداختم پايين بعد فهميد چي شده
واي وقتي كه رفتن انقد خنديدم كه دلم درد گرفته بود
 

navid_sixtysix

عضو جدید
کاربر ممتاز
من كلا يه خواستگار بيشتر نداشتم وقتي كه قرار شد كمي با هم حرف بزنيم چون اشنايي قبلي داشتيم يعني از اشنايان دورمون بودن ديگه اينكه از خودتون بگيد و... نداشتيم منم كه تصميم جدي داشتم جواب رد بدم خيلي استرس نداشتم ولي اون بنده خدا از استرس زياد مدام دستمال ريز ميكرد اصلا متوجه حرفام نميشد و مدادم تاييد ميكرد و ميگفت بله قبول دارم بله درست ميفرماييد تا اينكه من بهش گفتم پس قبول كنيد كه من نميتونم شما رو خوشبخت كنم و اميدوارم بپذيريد كه ما نميتونيم ازدواج بكنيم اون هم كه اصلا حواسش نبود گفت بله درست ميفرماييد من كاملا با شما موافقم اينو كه گفت من چند ثانيه لبخند زدمو سرمو انداختم پايين بعد فهميد چي شده
واي وقتي كه رفتن انقد خنديدم كه دلم درد گرفته بود

اخیه....
همش یکی....
 

sage007

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من كلا يه خواستگار بيشتر نداشتم وقتي كه قرار شد كمي با هم حرف بزنيم چون اشنايي قبلي داشتيم يعني از اشنايان دورمون بودن ديگه اينكه از خودتون بگيد و... نداشتيم منم كه تصميم جدي داشتم جواب رد بدم خيلي استرس نداشتم ولي اون بنده خدا از استرس زياد مدام دستمال ريز ميكرد اصلا متوجه حرفام نميشد و مدادم تاييد ميكرد و ميگفت بله قبول دارم بله درست ميفرماييد تا اينكه من بهش گفتم پس قبول كنيد كه من نميتونم شما رو خوشبخت كنم و اميدوارم بپذيريد كه ما نميتونيم ازدواج بكنيم اون هم كه اصلا حواسش نبود گفت بله درست ميفرماييد من كاملا با شما موافقم اينو كه گفت من چند ثانيه لبخند زدمو سرمو انداختم پايين بعد فهميد چي شده
واي وقتي كه رفتن انقد خنديدم كه دلم درد گرفته بود

گناه داشته بنده خدا خوب اولش بهش می گفتید اینقدر زجر نکشه

خیلی ....
 

M.ARIABOY

عضو جدید
من كلا يه خواستگار بيشتر نداشتم وقتي كه قرار شد كمي با هم حرف بزنيم چون اشنايي قبلي داشتيم يعني از اشنايان دورمون بودن ديگه اينكه از خودتون بگيد و... نداشتيم منم كه تصميم جدي داشتم جواب رد بدم خيلي استرس نداشتم ولي اون بنده خدا از استرس زياد مدام دستمال ريز ميكرد اصلا متوجه حرفام نميشد و مدادم تاييد ميكرد و ميگفت بله قبول دارم بله درست ميفرماييد تا اينكه من بهش گفتم پس قبول كنيد كه من نميتونم شما رو خوشبخت كنم و اميدوارم بپذيريد كه ما نميتونيم ازدواج بكنيم اون هم كه اصلا حواسش نبود گفت بله درست ميفرماييد من كاملا با شما موافقم اينو كه گفت من چند ثانيه لبخند زدمو سرمو انداختم پايين بعد فهميد چي شده
واي وقتي كه رفتن انقد خنديدم كه دلم درد گرفته بود

هههههههههههههههههههه
خيلي باحال بود،الان ميارمش تو تاپيك مجردا دي
 

old friend

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آخرشم این دخترا محل سکونتشون همون خونه بابا تا آخر عمر میمونه، هر پسری نگاهتون کرد کنتور بندازین بگین اینم خواستگاره
 

sheshpar

عضو جدید
الان دارین سوتی خواستگاری تعریف میکنین
یا امار خواستگاراتونو میدین ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 

Similar threads

بالا