داستانهای تصویری طنز امیز...

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز
:heart:دوستای عزیز:heart:

تو این تاپیک هر کی داستانای تصویری و طنز امیز داره

پست بده

تا بقیه از خندنش لذت ببرن

الهی...

لبتون همیشه پر خنده
:D



:gol::gol::gol::gol::gol:
 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز
داستان عاشق شدن یه کووووووووووووچوووووووووول وووووووووووو

داستان عاشق شدن یه کووووووووووووچوووووووووول وووووووووووو


من سرم توی کار خودم بود ...


بعد یه روز یه نفر رو دیدم ...



اون این شکلی بود !



بعد این طوری شد!!!:surprised:



ما اوقات خوبی با هم داشتیم ..



من یه کادو مثل این بهش دادم



وقتی اون هدیه من رو پذیرفت ، من اینجوری شدم!



ما تقریبا همه شب ها ، با هم گفت و گو می کردیم ..





و این وضع من توی اداره بود ..



وقتی همکارام من و دوستم رو دیدند، اینجوری نگاه می کردند ..




و من اینجوری بهشون جواب می دادم ..




اما روز والنتاین ، اون يگ گل رز مثل این داد به یه نفر دیگه..




و من اینجوری بودم ...




بعدش اینجوری شدم ...






احساس من اینجوری بود ..



بعد اینجوری شدم ...



بله .. آخرش به این حال و روز افتادم ...




پدر عاشقی بسوزه !

 
آخرین ویرایش:

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماجرای ازدواج دوست من با یک دختر پولدار!!

ماجرای ازدواج دوست من با یک دختر پولدار!!


ماجرای ازدواج دوست من با یک دختر پولدار!!




یکی از دوستام با یه دختر خیلی پولدار دوست شده بود و تصمیم داشت هر طور شده باهاش عروسی کنه


، تو یه مهمونی یه دفعه از دهنش پرید که ۵ ساله دفتر خاطرات داره و همه چیزشو توش می نویسه، دختره هم گیر داد که دفتر خاطراتتو بده من بخونم!!




از فردای اون روز نشستیم به نوشتنه یه دفتر خاطرات تقلبی واسش!


(ما دوتا خیلی شبیه پتو متیم نه؟):w20:

من وظیفه قدیمی جلوه دادنشو داشتم، ۱۰ جور خودکار واسش عوض کردم، پوست پرتقال مالیدم به بعضی برگاش…، چایی ریختم روش و گل گذاشتم لای برگه ها و…
اونم تا میتونست خودشو خوب نشون داد و همش نوشت از تنهایی و من با هیچ دختری دوست نیستمو خیلی پاکم و اصلا دنبال مادیات نیستم و فقط انســــانیت برام مهمه و …



بعد از یک هفته کار مداوم ما و پیچوندن طرف، دفتر خاطرات رو بُرد تقدیم ایشون کرد… دختره در ایکی ثانیه دفتر خاطرات رو بر فرق سرش کوبید و گفت: منو چی فرض کردی؟ اینکه سالنامه ۱۳۹۰ هست!! تو ۵ ساله داری تو این خاطره می نویسی؟





و اینگونه بود که دوست من هنوز مجرد است.

 
آخرین ویرایش:

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز
خط قرمز

خط قرمز


دو تا گربه با هم ازدواج کردند:




اوایل زندگی عاشقانه ای داشتند:




اولین بچشون به دنیا اومد:



دومی هم به دنیا اومد:



اولین قدمهای بچه هاشون:




پدر این خانواده به سختی کار میکرد:



و مادر دنبال خوشگذرونی خودش بود:



بچه ها بدون مراقبت بزرگ شدند و بچه های بدی از آب در اومدند:



یکیشون تروریست شد:



یکی دیگه همش تو کلوب شبانه بود:



کوچکترینشون تصمیم به خودکشی گرفت:



وقتی پدرشون فهمید سکته کرد:



مادرشون هم عقلش رو از دست داد و دیوونه شد:

 

vooroojak khanoom

عضو جدید
کاربر ممتاز
اعتراض های یک نی نی به مامان باباش

اعتراض های یک نی نی به مامان باباش


آقای پدر! در کمال احترام خواهشمندم این قدر لب و لوچه ی غیر پاستوریزه ، و سار و سیبیل سیخ سیخی آهار نشدتون را به سر و صورت حساس من نمالید ! plz



خانوم مادر! جیغ زدن شما هنگام شناسایی اجسام داخل خانه توسط حس چشایی من، نه تنها کمکی
به رشد فکری من نمی کنه، بلکه برای دبی شیر شما هم مضر است !!! لازم به ذکر است که سوسک هم یکی از اجسام داخل خانه محسوب می شود!



پدر محترم! هنگام دستچین کردن میوه، از دادن من به بغل اصغر آقای سبزی فروش خودداری نمایید. چشم های تلسکوپی، گوش های ماهواره ای و سیبیل های دم الاغی اش مرا به یاد قرض های شما می اندازد !
مخصوصاً وقتی که چشم های خود را گشاد کرده، و با تکان دادن سر و لب هایش " بول بول بول بول" می کند! زهرمار، درد، مرض، کوفت ! الهی کف شامپو تو چشت! شب بخوابی خواب بد ببینی ! جیش کنی تو شلوارت!



مادر محترم! شصت پا وسیله ای است شخصی ، که اختیارش رو دارم ! لطفاً هرگاه سعی در خوردن شصت پای شما نمودم، گیر بدهید!



آقای پدر! هنگام دعوا با خانوم مادر،
به جای پرت کردن قابلمه و ماهی تابه به روی زمین، از چینی های توی کابینت استفاده نمایید ! اکشن بودن دعوا به همین چیزاست!



خانوم مادر!
از مصرف هله هوله ی زیاد پرهیز نمایید! این عمل نه تنها برای سلامتی شما خوب نیست، بلکه موجب می شود که شیرتان بوی " بچه سوسک مرده " بدهد.



آقای پدر! کودکان توانایی کافی برای حفظ جیش خود ندارند و این توانایی هنگامی که شما شکم مرا "پووووووف" می کنید
به حداقل می رسد ! الان بگم که بعد شرمنده تون نشم !!!!!

 
آخرین ویرایش:

Sogol1681

مدیر تالار روانشناسی
مدیر تالار
کاربر ممتاز
ممنون الهه جان.. عادت به اسپم ندارم.. اما خداییش حیفم اومد بازم تشکر نکنم.....:gol:
عاااااالی بود........:D
شاد باشید... :gol:
 

blackviper210

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون الهه جان.. عادت به اسپم ندارم.. اما خداییش حیفم اومد بازم تشکر نکنم.....:gol:
عاااااالی بود........:D
شاد باشید... :gol:


ایول ایول
با تشکر از همگی

مرسییییییی خیلی بامزه بودن

جالب بودن. ممنون

ممنون جالب بود..............

خیلی زیبااا
ببخشید تشکرام تمومیده

مرسی الهه جان قشنگ بود . . . :biggrin:

همینکه اینا گفتن دیگه;)
 

شهریاری 2

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
کاربر ممتاز
شير يه روز تصميم گرفت با نامزدش ازدواج كنه

در وسط جشن و در گردهمايي با شكوه شير ها به مناسبت اين واقعه مهم...



موش كوچكي با احتياط زياد راهي براي خودش پيدا كرد و روبروي داماد وايساد و با صداي رسا و لرزان!! گفت " داداش عزيز ازدواج تو رو تبريك مي گم و براي داداش گنده اي مثل تو آرزوي خوشبختي دارم"



یکی از شیرهای مهمان غرید که:
موش فسقلی تو چه طور به یک شیر میگی داداش!
موش به آرامی و با احتیاط گفت:
با اجازه تو داداش عزیز، منم قبل از ازدواج شیر بودم!
نتیجه اخلاقی باشما!

 

Similar threads

بالا