مشاعره عرفانی

helya.azad

عضو جدید
دوش با ياد تو، ليك از تو جدا، تا دم صبح
گريه كرديم من و شمع بتا تا دم صبح
دور از جان تو اي دوست كه ديشب بي تو
سنگ مي ريخت به ما ابر بلا تا دم صبح
ياد آن شب كه به هم سلسله جنبان بودند
شانه و دست من و باد صبا تا دم صبح
بر سرم دوش زهجران تو كوكب مي ريخت
شب جدا ، شمع جدا ، ديده جدا تا دم صبح
نه همين دوش كه عمريست معلم شبها
گريه كردم به خدايي خدا تا دم صبح
حديث از مطرب و مي گو و راز دهر كمتر جو
كه كس نگشود و نگشايد بحكمت اين معما را
 

A.N.M

عضو جدید
تا تو مراد من دهي كشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسي من به خدا رسيده ام

ما آزموده‌ایم در این شهر بخت خویش
بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش...
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سرآمد شهر یاران را چه شد.
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
منزل عشق از جهانی دیگر است
مرد عاشق را نشانی دیگر است
بر سر بازار سربازان عشق
زیر هر داری جوانی دیگر است
عقل میگوید که این رمز از کجاست
کاین جماعت را نشانی دیگر است
بر دل مسکین هر بیچاره ای
شاه را گنج نهانی دیگر است
این گدایانی که این دم میزنند
هر یکی صاحبقرانی دیگرست

سعدی شیرازی...
 

helya.azad

عضو جدید
منزل عشق از جهانی دیگر است
مرد عاشق را نشانی دیگر است
بر سر بازار سربازان عشق
زیر هر داری جوانی دیگر است
عقل میگوید که این رمز از کجاست
کاین جماعت را نشانی دیگر است
بر دل مسکین هر بیچاره ای
شاه را گنج نهانی دیگر است
این گدایانی که این دم میزنند
هر یکی صاحبقرانی دیگرست

سعدی شیرازی...
تا معطر كنم از لطف نسيم تو مرام
شمه اي از نفحات نفس يار بيار
(ر)
 

Sahar Gh

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا در منزل جانان چه امن عیش چون هردم
جرس فریاد بردارد که بربندبد مهملها
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مژدگاني بده اي خلوتي نافه گشاي
كه ز صحراي ختن آهوي مشكين آمد
(د)

صد دوا بادا فدای درد بی‌ درمان ما

دُرد دردش نوش کن گر می‌ بری فرمان ما

ما حیات جاودانی یافتیم از عشق او

همدم زنده ‌دلان شو تا بدانی جان ما
 

V A H ! D

کاربر فعال تالار مهندسی صنایع ,
کاربر ممتاز
صد دوا بادا فدای درد بی‌ درمان ما

دُرد دردش نوش کن گر می‌ بری فرمان ما

ما حیات جاودانی یافتیم از عشق او

همدم زنده ‌دلان شو تا بدانی جان ما

.
.
.


ای غایب از نظر به خدا می سپارمت

جانم بسوختی و به دل دوست دارمت ... :gol:
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

.
.
.


ای غایب از نظر به خدا می سپارمت

جانم بسوختی و به دل دوست دارمت ... :gol:

تا قبول حضرت سلطان شدیم

شاه ترکستان بود هندوی ما

غرق دریائیم اگر تو تشنه ای

آب می جوئی قدم نه سوی ما


 

succulent

عضو جدید
تا قبول حضرت سلطان شدیم

شاه ترکستان بود هندوی ما

غرق دریائیم اگر تو تشنه ای

آب می جوئی قدم نه سوی ما



این حقیقت را به حق باید نوشت/ خط آن را با طلا باید سرشت
خاتم پیغمبران فرموده است/ زیر پای مادران باشد بهشت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
این حقیقت را به حق باید نوشت/ خط آن را با طلا باید سرشت
خاتم پیغمبران فرموده است/ زیر پای مادران باشد بهشت

تا نقشِ تو در سینۀ ما خانه نشین شد
هر جا که نشستیم چو فردوسِ برین شد
 

homa.m

عضو جدید
[FONT=&quot]
تمام خاطرات لحظه ای پیش

هنوز از پنجره فریاد می شد

همان وقتی که مرغ عشق قلبم

به یاد آبیت آزاد می شد

کنار رقص باران زیر مهتاب

حباب اشک هایم می شکستند

طنین نغمه های تلخ قلبم

سکوت لحظه ها را می شکستند

میان نیمه شب فانوس قلبم

میان بغض و اشک و آه می سوخت

برای بی تو رفتن بی تو ماندن

نگاه آسمان و ماه می سوخت

[/FONT]
[FONT=&quot]تمام لحظه ها هستم به یادت[/FONT][FONT=&quot]

چگونه می شود بی تو بمانم

ببین دنیا چه تاریک است بی تو

تو را من از خدا تا کی بخواهم...

[/FONT]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مرا بی او شکیبایی چه می‌فرمائی ای همدم

شکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما

ز هر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق گل

ز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما

هاتف اصفهانی
 

mahdi26465

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرا بی او شکیبایی چه می‌فرمائی ای همدم

شکیب آمد علاج هجر دانم کو شکیب اما

ز هر عاشق رموز عشق مشنو سر عشق گل

ز مرغان چمن نتوان شنید از عندلیب اما

هاتف اصفهانی

ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز......................کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش ی خبرانند.........................کان را که خبر شد خبری باز نیامد
فکر کنم از سعدی باشه شعر.
 

succulent

عضو جدید
گل نیست چنین سرکش و رعنا که تویی
مه نیست بدین گونه فریبا که تویی
غم بر سر غم ریخته آنجا که منم
دل بر سر دل ریخته آنجا که تویی
 

A.N.M

عضو جدید
گل نیست چنین سرکش و رعنا که تویی
مه نیست بدین گونه فریبا که تویی
غم بر سر غم ریخته آنجا که منم
دل بر سر دل ریخته آنجا که تویی

یک لحظه داغم میکشی یک دم به باغم میکشی
پیش چراغم میکشی تا وا شود چشمان من
 

helya.azad

عضو جدید
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما
چیست یاران طریقت بعد از این تقدیر ما
آنكس كه تو را شناخت جان را چه كند؟
فرزند و عيال و خانمان را چه كند؟
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي
ديوانه ي تو هر دو جهان را چه كند؟
(د)
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
آنكس كه تو را شناخت جان را چه كند؟
فرزند و عيال و خانمان را چه كند؟
ديوانه كني هر دو جهانش بخشي
ديوانه ي تو هر دو جهان را چه كند؟
(د)

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را




 

succulent

عضو جدید
دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که بازبینیم دیدار آشنا را





اگر شراب خوری جرعه فشان بر خاک/ از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
مخور دریغ و بخور می به ناله دف و چنگ/ که بی دریغ زند روزگار تیغ هلاک
 

mohsen-gh

مدیر تالار فلسفه
مدیر تالار
کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد آمد / برشوره زار دلهاباران نخواهد آمد

رفتی کلاس اول این جمله راعوض کن / آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد آمد / برشوره زار دلهاباران نخواهد آمد

رفتی کلاس اول این جمله راعوض کن / آن مرد تا نیاید باران نخواهد آمد

دانی که چیست دولت دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن

حافظ




 

Similar threads

بالا