من خیلی خوشحالم که فردا قراره بریم خونه. الان هم دارم Celine Dion گوش میدم
گفته شده که وسایلمون رو با خودمون ببریم شرکت که عصری(چهارشنبه عصر) از همونجا راهی بشیم. بهتر می بود که بیان خوابگاه و از اینجا بریم. به هر حال....
یه خرده نگرانی از کیفیت اتوبوس هایی هست که قراره باهاشون بریم. امیدوارم اوکی باشه و الا تو این گرما...
این دوره با همه خوبی ها(مگه خوبی هم داشت!!) و بدی هاش، تموم شد. و منم الان دارم فکر می کنم که چطور جمع بندی کنم.
این هفته بچه ها سرگرم گرفتن رمز سیستم کارمندی و فیش حقوقی بودن. همون بساط قبل. هی ما زنگ بزن شرکت هی اونا گوشی ورندارن.... یعنی آدم بشو نیستن به خدا!!!
الان که می نویسم
حقوق های نفت (برج 4)واریز شده ولی خبر ندارم که واسه بچه های دوره پیش هم واریز شده یا نه. مدیریت های فرعی هم مشخص شده. مثلا من افتادم "مدیریت تولید و عملیات"
بچه های گروه قبلی هم هنوز از چیزی که انتظارشون هست هیچ خبری ندارن(لااقل از چندتا که پرسیدم بی خبر بودن). گویا جمعه قراره برن عسلویه... نگرانی هایی در مورد محل اسکان وجود داره.
اینکه دوره خوب بود یا نه کاملا به قضاوت شخصی بستگی داره! ولی بنده به شخصه مطالب زیادی یاد گرفتم. اساتید هم همگی به جز تک و توکی، خوب بودن. یکی دوتا دوره هم چرت و پرت بود از جمله مدیریت اسلامی! اگه با این دید بیای اینجا که الافیه و وقت تلف کنی، مطمئن باش 30 روز از زندگیت رو با دست خودت هدر میدی! من نمی گم اینجا اوکی هست و همه چی رو به راه، نه اینطور نیست. مشکلات فراوونه تا دلت بخواد. ولی همش با خودم فکر می کنم، حالا که من اومدم اینجا و قراره(یا مجبورم) یکماه هم اینجا باشم. پس چرا ماکزیمم استفاده رو از کلاس ها نبرم. یا به قولی این تهدید رو به فرصت تبدیل نکنم. پس ایشالا با دلی آرام و قلبی مطمئن! بیا و دوره عمومی رو پشت سر بذار. باشد که رستگار شوید!!
دیدن بعض چیزا هم ناخوشاینده. ما هر روز صف طولانی داریم واسه نهار. خب اینکه نباید اینجور باشه به کنار. جلو زدن و رعایت نکردن صف توسط مهندسین گرامی واقعا آدم رو به فکر فرو می بره!
ببین تو رو خدا یه نفر از کنکور رد شده بعدش 4 سال درس خونده، شده مهندس، بعدش دوباره آزمون نفت داده، مصاحبه علمی شرکت کرده، تست روانشناسی داده و مهمتر از اون گزینش شده.... با اینهمه بازم خیلی راحت صف رو رعایت نمی کنه. آهای آحاد، ملت. من که دیگه برم نونوایی اصلا توقع ندارم کسی نوبت رو رعایت کنه!!
وقتی فکرش رو می کنم که فردا قراره ما با هم همکار بشیم و این همکار عزیزم ساده ترین حق من رو پایمال می کنه دیگه خدا به خیر کنه...
مسائل فرعی، حوصله نداری نخون!
اینجا هم خدا رو شکر چندتا مومنه باکلاس تو خوابگاه حضور دارن به اندازه ای که بچه ها چشم دلشون کور نشه یه وقت

البته میشه یه سر هم رفت ممکو! چیزی که در مورد ممکو قابل توجه هست اینه که مثل سایر شهرک ها حالت خوابگاهی نداره و زندگی شهری واقعا تو اون جریان داره. از در و داف هاش گرفته تا مغازه ها عبور و مرور ماشین ها و...
تو مهمانسرا دوتا گربه ملوس و کوچولو هم داریم که مرتب بهشون غذا میرسه.
من سعی خودم رو کردم تو این 4 هفته هر چیزی که ارزش گفتن رو داشته باشه بگم. ایشالا تو دوره تخصصی هم گزارش هام رو ادامه میدم. از همه بچه های گلی که از پست های قبلی بنده تشکر کردن بسیار سپاسگذارم.
If you forgive me all this
If I forgive you all that
We forgive and forget
And it's all coming back to me now