گفتگوهای تنهایی

وضعیت
موضوع بسته شده است.

vajiheh.kh

عضو جدید
چه سخته
چه سخته احساس تنهائی ...

چه سخته وقتی احساس کنی بود و نبودت برای هيچ کس مهم
نيست.

چه سخته وقتی می بينی از همه جدائی ...

وقتی می بينی ديواری که دورت کشيدی اونقدر سخت شده که

خودتم نمی تونی خرابش کنی...

چه سخته وقتی با منطق خودشون برای خودت
نخوانت ...

وقتی برای امتحان وجود خودت از همه کنار می کشی

و آب از آب تکون نمی خوره....

چه سخته وقتی
اشکاتو فقط خودت می بينی و خدا ...

وقتی
دلت می گيره ؛ فقط خودتی و خودت.

حتی می ترسی با
خدا دردودل کنی ...

شايد اونم يه روزی ازت خسته شد ...

چه سخته وقتی پاييز فصل تازگيت باشه و تو بارون گريه کنی که کسی نبيندت...

چه سخته زندگی ...

چه سخته اين همه نقش بازی کردن ...

چه سخته وقتی تو دلت پر از
غصه باشه و بخندی ...

وقتی همه فکر می کنن چقدر خوشی

وقتی بخوای يکی از اون فريادهای تو دلتو بزنی و آه هم از از لبات بيرون نياد....

چه سخته من بودن ......
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
به خودم یاد دادم از کسی توقع نداشته باشم دیگه از کسی توقع محبت کردن به خودم پاک کردن اشکهای غمگینم
مرهم شدن روی زخمهم دارم
اما خودم خوب همه این کارا رو برای همه انجام میدم اما بازم وجودم برای کسی چندان مهم نیست فکر کنم یه روز تو یه گوشه ای بمیرم و کسی یادش نیاد من هستم
 

جین ایر

عضو جدید
دوستت دارم‌ها را نگه می‌داری برای روز مبادا،
دلم تنگ شده‌ها را، عاشقتم‌ها را…
این جمله‌ها را که ارزشمندند الکی خرج کسی نمی‌کنی!
باید آدمش پیدا شود!
باید همان لحظه از خودت مطمئن باشی و باید بدانی که فردا، از امروز گفتنش پشیمان نخواهی شد!
سِنت که بالا می‌رود کلی دوستت دارم پیشت مانده، کلی دلم تنگ شده و عاشقتم مانده که خرج کسی نکرده‌ای و روی هم تلنبار شده‌اند!
فرصت نداری صندوقت را خالی کنی! صندوقت سنگین شده و نمی‌توانی با خودت بکشی‌اش… شروع می‌کنی به خرج کردنشان!
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی اشکهایم را دست درون اینه برایم پاک میکند گاهی بغضهایم را فرو میدهم تا کسی نداند چه دردی دارم و همیشه تظاهر به بی تفاوتی میکنم تا کسی نفهمد چه میکشم
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
پروردگارا از عشق امروزمان چیزی برای فردایمان باقی بگذار....
به اندازه یک نگاه...
به اندازه یک لبخند....
تا به یاد داشته باشیم که روزی عاشق هم بودیم
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است , اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است !
 

mar.1980

عضو جدید
*** بهار می آید و طبیعت را زیبا می نماید و ما نمیبینیم !

تابستان می آید و کوهساران سخن می رانند و ما نمی شنویم !.

پاییز می آید و برگ زرد درختان سوز دل آواز می کنند و ما نمی شنویم !..

زمستان می آید و طبیعت ناله از سردی و مرگ سرسبزی سر می دهد و ما نمی شنویم !...

و می رسیم به پایان آنگاه که عشق میگوید آغاز کن و ما نمی شنویم !........
 
آخرین ویرایش:

zemestan_d

عضو جدید
کوچه ها را بلد شدم.مغازه ها. رنگهای چراغ قرمز. جدول ضرب و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم.اما گاهی میان ادمها گم میشوم......ادم ها را بلد نیستم
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
تنهایی همان حسیست که باعث میشود حس کنم دارم به این دنیا میبازم اما هنوز بازی زندگی من ادامه دارد هنوز مبارزه تمام نشده یا من برنده میشوم یا تنهایی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مــن شــکــل آه را هــــم از یـــــاد بـــرده ام

چــــه عطــــــر غـــریبـــــــی دارد

ایــن لـحظـــاتــــــــــــــــــ خــاموشــــــی ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
شب را دوستـــ ــ ـ دارم ...!

چرا که در تاریکـــ ـی ..

چهره ها مشخــــــ ـص نیست !!

و هر لحظــــــــ ـه ..

این امیـــــ ـد ..

در درونــــــ ــم ریشه می زند ...

که آمده ای ..

ولی من ندیده ام!​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گا گاهی مینویسم از هر چه که احساس کنم اما هنوز نیز سخت دنبال اینم تا بدست اورم حس دوست داشته شدن را
 

samiyaran

عضو جدید
دیوار هم صحبت خوبی ست در تنهایی.
چون تمام قد گوش است و شنوا.
تا پایان عمر بگویی دَم نمی زند که ساکت شو.
هر وقت خسته شدی می توانی بر دوشش تکیه بزنی.
هم صحبت خوبی ست دیوار در اوقات تنهایی.
 

F@tima s332

عضو جدید
کاربر ممتاز
لطفا به من عشق تعارف نکنيد
سيرم
از بس گول خورده ام
دیگر دلم برای کسی تنگ نمی شود
حتی تو ...
دلم روی خط دلتنگی راه نمی رود!!!
اما بدان
من ترانه هایم را قاب میکنم
با سنجاق تنهاییم ام به گوشه ای می آویزم
تا تو بخوانی
اگر خواندی
فقط لبخند بزن..
من ديـو انه نيستم
نه...
فقط کمي تـنـهـا يـم!
همين...
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آدم ها عادت می کنند !
به هر چیزی !
حتی به خنجر هایی که از پشت می خورند !
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی میخواهم فریاد بزنم نه از اینکه تنهایم نه
از ادمهایی که تظاهر میکنند دوستم دارند و میخواهند از من سود ببرند
 

mina12345

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بین دستای من و تو، فاصله خیلی زیاده!
تو روی ابرا سواری، من روی زمین پیاده!
یادته به من می گفتی؟ اوج می گیریم توی پرواز
اما از دلم گذشتی، با غریبه خوندی آواز…
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی میخواهم فریاد بزنم گاهی میخواهم راحت اشک بریزم گاهی راحت میخواهم احساس که دارم بیان کنم اما همیشه فقط تو تنهای خودم این کارها رو میکنم
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز

انتهای شب ،نگرانیهایت را به خدا بسپار و آسوده بخواب...
که او همیشه بیدار است...
 

مهندکس

عضو جدید
هیچکس تنهائیم را حس نکرد

آسمان غم گرفته برکه طوفانیم را حس نکرد

آنکه سامان غزلهایم از اوست بی سرو سامانیم را حس نکرد..
 

ICE-G

عضو جدید
کاربر ممتاز
میدانم که میخوانی......

به طرز عجیب و احمقانه ای دلم برایت تنگ است
دلخوشی ها کم نیست
... آدمهای دور و برم هم کم نیستند
می آیند لبخندی روی لبم مینشانند و میروند ولی دلتنگی عجیبی همیشه و همه جا همراه من است
نمیدانم این روزهایت چطور میگذرد... نمیدانم تو هم دلتنگی یا نه
میدانم که میخوانی و میدانم که نمیدانی چقدر این دلتنگی برایم خلسه آور است
آنها که کمتر مرا میشناسند هنوز هم میگویند خوش بحالت
چه روحیه ای داری! کاش بلد بودیم مثل تو ساده بگیریم و بخندیم
اما آنها که بیشتر میشناسند... میگویند نفسهایت غبار دارد
چشمانت تار است
از کجا بگویم؟! از آغوشهایی که اندازه ام نمیشوند؟ لبخند هایی که شادم نمیکنند؟! از آدمهایی که نمیخواهم بیشتر بشناسمشان؟!
بگذار به حساب به سیم آخر زدن
 

saijoon

عضو جدید
بگذار سر به سینه ی من تا که بشنوی//آهنگ اشتیاق دلی درد مند را//شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق//آزار این رمیده ی سر در کمند را///بگذار سر به سینه ی من تا بگویمت//اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست//بگذار تا بگویمت این مرغ خسته جان//عمریست در هوای تو از آشیان جداست//دلتنگم، آنچنان که اگر بینمت به کام//خواهم که جاودانه بنالم به دامنت//شاید که جاودانه بمانی کنار من//ای نازنین که هیچ وفا نیست با منت//تو آسمان آبی آرامو روشنی //من چون کبوتری که پرم در هوای تو//یک شب ستاره های تو را دانه چین کنم//با اشک شرم خویش بریزم به پای تو//بگذار تا ببوسمت ای نوشخند صبح//بگذار تا بنوشمت ای چشمه ی شراب//بیمار خنده های توام ، بیشتر بخند//خورشید آرزوی منی ، گرم تر بتاب
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

میگم خدا حافظ
که تو چشم تر کنی وبگی:
کجا؟مگه دست خودته این اومدن ورفتن؟
که سفت بغلم کنی وبگی:
هیچ رفتنی تو کار نیست
همین جا"به دلت اشاره کنی" جاته تا همیشه
آخر سرش محکم بگی :شیر فهم شد ؟؟
و من
دل ضعفه بگیرم از این همه
عاشقانه های محکمت!!!!
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

موقع رفتن​
برای دیدن که نه برای نفس کشیدن لای در را باز بگذار​
هل نکن​
زیاد نه​
آنقدر که کم رفتنت رو نبینم​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در لحظه ای که میخواهم از این همه تنهایی فاصله بگیرم ناگهان دستی شانه ام را نگه میدارد و میگوید بایست مطمئنی که ارزشش داره
 

کمال همت

عضو جدید
می گی بی خیـــــــالَت شَم ؟؟؟!! خُوب "لَعنَتـــــــی " !!!! تُو بی خیــــــــالِ " اون " شُو !!
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا