// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز همیشه هرگز

هزار سال به سوی تو آمدم
افسوس
هنوز دوری دور از من ای امید محال
هنوز دوری آه از همیشه دورتری
همیشه اما در من کسی نوید دهد
که می رسم به تو
شاید هزارسال دگر
صدای قلب ترا
پشت آن حصار بلند
همیشه می شنوم
همیشه سوی تو می ایم
همیشه در راهم
همیشه می خواهم
همیشه با توام ای جان
همیشه با من باش
همیشه اما
هرگز مباش چشم به راه
همیشه پای بسی آرزو رسیده به سنگ
همیشه خون کسی ریخته است بر درگاه
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تویادت روزوشب درخاطرماست
توهم هرجاکه هستی یادماباش
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای کاش زبان نگاهم را می دانستی

و با این همه سکوت

مرا به خاموشی متهم نمی کردی

کاش می دانستی من همیشه

با زبان چشمانم با تو سخن می گویم

چشمانی که از ندیدنت

سیل ها دارند برای جاری ساختن

سخن ها دارند برای گفتن

غزل ها دارند برای از تو سرودن و

عشق ها دارند برای از تو فریاد کردن

کاش می دانستی که من تو را

دوست دارم

کاش می دانستی
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
تویی که همسرقانونی غزل هایی
بگوبله
بله هایت چه قدرشیرین است
ببوس خوب همیشه لبان شعرم را
که شرط اول هرازدواج تمکین است
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هنوز هم عاشقانه‌هایم را عاشقانه برای تو می‌نویسم..
هنوز هم در ازدحام این همه بی تو بودن از با تو بودن حرف می‌زنم..
هنوز هم باور دارم عشق ما جاودانه است..


این روزها دیگر پشت پنجره می‌نشینم و به استقبال باران می‌روم.
می‌دانم پائیز، هنوز هم شورانگیز است..
می‌دانم یکی از همین روزها کسی که نبض زندگی من است،
کسی که جز تو نیست بازمی‌گردد..

می‌دانم تمام می‌شود و ما رها می‌شویم؛ پس بگذار بخوانم:
اولین عشق من و آخرین عشق من تویی
نرو، منو تنها نذار که سرنوشت من تویی..
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
آری تو راست می گویی آسمان مال من است پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین ، مال من است
اما سهراب تو قضاوت کن بر دل سنگ زمین جای من است؟
من نمی دانم که چرا این مردم ، دانه های دلشان پیدا نیست.
صبر کن ای سهراب
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
به سراغ من اگر می آیید ، تند و آهسته چه فرقی دارد؟
تو به هر جور دلت خواست بیا
مثل سهراب دگرجنس تنهایی من چینی نیست، که ترک بردارد
مثل مرمر شده است چینی نازک تنهایی من...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
واژه ها مرا دلتنگ می کند

نگاه ها مرا دلتنگ می کند

کوچه ها خونه ها تمام لحظه ها

مرا دلتنگ می کند

و من با حرف به حرف نامت

دلتنگی ام را در میان قصه ها جار می زنم

و آخرین نگاه عاشقانه ات را

برای خود معنا می کنم

این روزها نه یک بار

بلکه هزار بار

دلتنگتر از همیشه ام

و باخود هجی می کنم

آخرین سکوتی را که

نام مرا به ساده ترین شکل ممکن

تکرار کرد

این روزها من

برای بودنت

برای خواستنت

برای نگاه کردنت

و برای بوسیدنت

دلتنگ می شوم...

و به همین سادگی

برای تمام لحظه های با من نبودنت

دلتنگی می کنم

مبادا رد پای دلتنگی هایم

بر زلالی نگاهت جابماند.
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کاش خبر از این دل تنگم داشتی / کاش خبر از غصه و آهم داشتی
این دل شده مبتلا به تو ای دوست / کاش مرهمی برای دردش داشتی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=2][/h]
نفس می کشم نبودنت را




نیستی



هوای بوی تنت را کرده ام



می دانی



پیرهن جدایی ات بدجور به قامتم گشاد است



تو نیستی



آسمان بی معنیست



حتی آسمان پر ستاره



و باران



مثل قطره های عذاب روی سرم می ریزد



تو نیستی



و من چتر می خواهم …



هر چیزی که حس عاشقانه و شاعرانه می دهد

در چشمانم لباس سیاه پوشیده…





خودم را به هزار راه میزنم



به هزار کوچه



به هزار در



نکند یاد آغوشت بیفتم …







حسادت نکن! … این که بعد از تو بغل گرفته ام …




زانوی غـَم اســت
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
پرم ازنبودنت
نیامدن هایت
نیستی ببینی چگونه عطر تو در عمق لحظه ها جاریست................
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یه جوری شکستم که گریه ات بگیره
هوای امشبم با فکرت خراب

نجاتم بده همین امشب از حال من با خبر باش
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزا درد عاشقا فقط درد ندیدنه
مشکل بی ستاره ها یه کم ستاره چیدنه
این روزا کارگلدونا یه کم شبنمی تر شدنه
این روزا اسمونمون پرازشکسته بالیه
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رسید یار و ندیدیم روی یار افسوس
گذشت روز و شب ما به انتظار افسوس
گذشت عمر گرانمایه در فراق دریغ
نصیب غیر شد آخر وصال یار افسوس
گریست عمری آخر ز بیوفائی چرخ
ندید روی تو را چشم اشکبار افسوس
خزان چو بگذرد از پی بهار می‌آید
خزان عمر ندارد ز پی بهار افسوس...
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
سپردم به تو دریای دلم را توای افسانه ایثار خورشید
دلم از روی عشقی اسمانی وجودش را به چشمان تو بخشید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رنگ مهتاب نبود
رنگ شب بود و سکوت
که گره های ترک خورده ی عشق
روی تابوت زمان نقش شدند
من نتوانستم که گره ها را باز کنم
چون مرا در قفس دیگری از عشق بینداخت به دام
و تو آزاد و رها ، در تپش پنجره ها غرق شدی ، رنگ تقصیر نداشت
دست خلاق هنرمند جهان قصه ی ما را روی یک بام کشید
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
بلندای شب یلدای من باش
طلوع روشن فردای من باش
ولی فردا خدا داند کجایم
همین حالا همین حالای من باش
 

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
ماکه دل را نسپردیم به چشمان کسی
شاید ای دوست تو یک روز به دادم برسی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
رسوایی ام را چون که دید خندید و رفت
چون از عاشقی گفتم به او خندید و رفت
از پرده چون برون افتاد راز قلب من
بر تمام رازهای قلب من خندید و رفت
من نبودم درد بود کز این دلم سر می کشید
چون که فهمید عاشقم بر چشم او خندید و رفت
من ز مهر و عشق قصه می گفتم به او
چون شنید قلبم پر ز مهر و عاشقی است خندید و رفت
من به او گفتم گر زندانی شوم زندانبانم می شوی
چون شنید زندانبان عشق می خواهم ز او خندید و رفت
به او گفتم من ز عشق تو رفاقت می خواهم همین
اما به رفاقت قلب عاشقم خندید و رفت
بی وفا نگاهی بر چشم گریانم نکرد
گفتمش جان من بستاند این هجر گران
بر زخم و هجران دلم خندید و رفت
به او گفتم ز لعل لبهایت شدم مدهوش
به مستی چشم سیاهم خندید و رفت
گفتم جانم بگیر و جرعه ایی از جام لبهایت بده
چون شنید مست لبهایش شدم خندید و رفت
گفتمش بادۀ عشق بیار در بوسه هایی از لبم تعجیل کن
بی وفا بوسه بگرفت از لبم اما خندید و رفت
گفتمش ای سیه چشم خراب صبر کن نیشتر بر قلب تب دار می زنی
چشم تو باغ نرگس شیراز دارد اندکی درنگ کرد اما عاقبت بر تمام آرزوهای دلم خندید و رفت.
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
بگذارکه درها همگی بسته بمانند
وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طعم خیس اندوه و اتفاق افتاده
یه آه خداحافظ یه فاجعه ی ساده
خالی شدم از رویا حسی منو از من برد
یه سایه شبیه من پشت پنجره پژمرد
ای معجزه خاموش یه حادثه روشن شو
یه لحظه فقط یه آه هم جنس شکفتن شو
از روزنه این کنج خاکستری پرپر
مشغول تماشای ویرون شدن من شو
برگرد به برگشتن از فاصله دورم کن
یه خاطره با من باش یه گریه فرورم کن
از قرقر بی رحم این تجربه من سوز
پرواز رهایی باش به زیافت دیروز
به کوچه که پیوستی شهر از تو لبالب شد
لحظه آخر لحظه شب عاقبت شب شد
آغوش جهان رو به دلشوره شتابان بود
راهی شدن حرف نقطه چین پایان بود
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
شب
همدم تنهایی من
شب
مرهم رسوایی من
شب
هم آغوش جنگل شیدایی من
شب
مظهر زیبایی من
شب
زمزمه فریادهای بیقراری من
شب
حامی عشق آسمانی من
شب
خلوت مناجات خدایی من

 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بيدار شدي مي خوره به سرت هواي صبح
توي روزنامه بخون صفحة حوادثو
ببين مادري که دخترشو کشته بود
بعد خودشو پرت کرد از پشت بوم
ميگي چه مادره بي رحمي چه روزگاري
چيه خراب شد اول روز کاريت؟
اگه دقت کني با کمي ريشه يابي
مي فهمي که حتي يه مادرم ميشه ياغي
اون مادر اي کاش باز زنده مي شد
واست تعريف مي کرد داستان زندگيشو
روزي که خداوند دخترش رو هديه مي کرد
مادر داشت از خوشحالي گريه مي کرد
با وجود پدري که هنوز بيکار بود
دم بيمارستان نشسته و سيگار دود
مي کنه و بدهيا هر روز قد مي کشه
مرد دور آگهي ها همش خط مي کشه
بنده اميدش به آينده ها پاره شد باخت
آخر سر هم که خيابونا کارشو ساخت
قاتل تويي خدا ببخشه گناه هاتو
حالا برو بخون مجلة گل آقاتو
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

خیال شیشه ای

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سرمست شد نگارم بنگر به نرگسانش
مستانه شد حدیثش پیچیده شد زبانش
گه می*فتد از این سو گه می*فتد از آن سو
آن کس که مست گردد خود این بود نشانش
چشمش بلای مستان ما را از او مترسان
من مستم و نترسم از چوب شحنگانش
ای عشق الله الله سرمست شد شهنشه
برجه بگیر زلفش درکش در این میانش
اندیشه*ای که آید در دل ز یار گوید
جان بر سرش فشانم پرزر کنم دهانش
آن روی گلستانش وان بلبل بیانش
وان شیوه*هاش یا رب تا با کیست آنش
این صورتش بهانه*ست او نور آسمانست
بگذر ز نقش و صورت جانش خوشست جانش
دی را بهار بخشد شب را نهار بخشد
پس این جهان مرده زنده*ست از آن جهانش

دیوان شمس
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
مگه نمی بینی چشام بارونی خواستنته
دارم حسودی می کنم به پیرهنی که تنته
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
*یکی پرسید اندوه تو از چیست؟؟
سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟؟؟؟
برایش صادقانه مینویسم
برای انکه باید باشد و نیست.!!!!!!!!

*زندگی یعنی ناخواسته به دنیا آمدن
مخفیانه گریستن
دیوانه وار عشق ورزیدن
و عاقبت در حسرت انچه دل میخواد و منطق نمیپزید
سوختن!



*ازم پرسید تو ماله منی؟؟
گفتم اره..مال خود خودتم!
هر کاری میخوای با من بکن..!!
گفت هر کاری؟؟ گفتم اره!
پس تنهام گذاشت و رفت.


*من همان قاب تهی خسته و بی تصورم
که برای تو و تصور دلت میمیرم.
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
بیا هرگونه می خواهد دلت با من مدارا کن
کسی تا این حد چون من بر دلت اسان نمی گیرد
 

saman205

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو را چه به فرهاد ؟


يک فرهاد است و يک بيستون عاشقي


تو همين يک وجب ديوار فاصله را بردار……
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بذا دلمو بدم و برم و بخونم اینه با تو
برم و به همه بگم و بدونی بی تو
کسی خاطر تو رو نمی خواد به جز من
اگه "نه" بگی مجبورم تو رو بدزدم
هــی تو بدون اینو که
حـــیف من و تو
باید عــین دو تا ستاره
بــین همه بتابیم
هــی به من نگو که
قـــید منو زدی تو
دیگه نمی بینی کسی عین منــــو
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

Similar threads

بالا