ريخت و پر پر شدمن خیلی وقتا ساکتم، سردم
وقتی که میرم تو خودم شاید
پاییز سال بعد برگردم[/QUOTE
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دور
یا خزانی خالی از فریاد و شور
گلبرگ هايش را جمع كردم و با همراه عطر يادت
در گوشه از طاقچه اتاقم گذاشتم
تا ترنم آن هميشه اتاقم را خوش بو كند
تا از بوي خوش او قناري ام آواز سر خواند