دیریست که دلدار پیامی نفرستاددوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسر شتند وبه پیمانه زدند
در دستهای تودوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
گل آدم بسر شتند وبه پیمانه زدند
بگذار زاهدان سیه دامان رسوای کوی و انجمنم خوانند
نام مرا به ننگ بیالایند
اینان که آفریده ی شیطانند
(فرخزاد)
تو نازک طبعی و طاقت نیاری
گرانی های مشتی دلق پوشان را...
(حافظ)
در رفتن جان از بدن گویند هرنوعی سخن/من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رودنسیم باد صبا دوشم آگهی آورد//که روز محنت و غم رو به کوتهی آورد
در رفتن جان از بدن گویند هرنوعی سخن/من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود
در این خرقه بسی آلودگی هست//خوشا وقت قبای می فروشان
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آنچه با خرقه ی زاهد می انگوری کرد
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است//سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
تا مطربان زشوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا میفرستمت...
من مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک/چند روزیست قفسی ساخته اند از بدنمتیغ عرب برکنیم بر سر ترکان زنیم//چون لطفت برکشد بر خط لولی رقم
تیغ عرب برکنیم بر سر ترکان زنیم//چون لطفت برکشد بر خط لولی رقم
مهر برآور به جوش وز دل چنگ آن خروش//پر کن از عیش گوش پر کن از می شکم
من از بیگانگان هرگز ننالم/که با من هرچه کرد آن آشنا کردمهر برآور به جوش وز دل چنگ آن خروش//پر کن از عیش گوش پر کن از می شکم
دردم از یارست و درمان نیز هممن از بیگانگان هرگز ننالم/که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
ما ز در یا ییم و دریا می رویم/ما ز بالاییم و بالا می رویمدردم از یارست و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم....
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من است/که به پیمانه کشی شهره شدم روز الستما ز در یا ییم و دریا می رویم/ما ز بالاییم و بالا می رویم
تا تو وصال من دهی کشته مرا فراق تو/تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده اممطلب طاعت و پیمان و صلاح از من است/که به پیمانه کشی شهره شدم روز الست
می توان ساعات طولانیتا تو وصال من دهی کشته مرا فراق تو/تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام
می توان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان ثابت
خیره شد در دود سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بیرنگ بر قالی
در خطی موهوم بر دیوار.....
اشک من پیرهنتو تر کردهرخ به مهتاب بشوییم که می خواباند..........نغمه ی آب به لالایی محزون مارا
هوای سیر گل و ساز بلبلم دادی......که بنگرم به گل و سر کنم ثنای تو رااشک من پیرهنتو تر کرده
همه جا عطر تو پیچیده ولی...دل دیگه غربتو باور کرده..
آن کس را که تو می جوییرخ به مهتاب بشوییم که می خواباند..........نغمه ی آب به لالایی محزون مارا
می توان ساعات طولانی
با نگاهی چون نگاه مردگان ثابت
خیره شد در دود سیگار
خیره شد در شکل یک فنجان
در گلی بیرنگ بر قالی
در خطی موهوم بر دیوار.....
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست.....اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهتآن کس را که تو می جویی
که خیال تو به سر دارد
بس کن این ناله و زاری را
بس کن او یار دگر دارد
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |