اشعار و نوشته هاي عاشقانه

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
گــرمــــــــا یعنی...!


نفـــــــس های تــــــــــو ،
دســــت
های
تــــــــــو ،
آغــــــــوش
تــــــــــو...!



من به خورشید ایمان ندارم !!!

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
من ـ بـــي تو،فـقط يك ضمير ساده و تنهاست،
كه دست و دلش به هيچ كاري نمي رود.;)
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ

پر می کشی
و وای به حال
پرنده ای ...
کز پشت میله قفسی
عاشقت شده است


ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ ღ
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
من دلم براي تو اين همه تنگ است و تو هي نمي آيي
و تو هي نمي آيي....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تــا دستــ به قلـــم میبــــرم

تـــوتمــــام واژه ها میشویــ
.
.
.
بــا یـک واژه


من چگونـــه خـط خطی کنــم تــو را؟؟؟

 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
غريـب مي زدي وغريبگي كردم.
آنقدر نزديك و آشنا شـدي،
كه وقت رفتن شد.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
من باشم و تو باشی و باران ،چه دیدنی ست

بی چتر،حس پرسه زدنها نگفتنی ست

پاییز با تو فصل دل انگیز بوسه هاست

با تو صدای بارش باران شنیدنی ست

خیسم شبیه قطره های باران،شبیه تو

تصویر خیس قطره ی باران کشیدنی ست

این جاده با تو تا همه جا مزه می دهد

این راه نا کجای من و تو رسیدنی ست؟!

باران ببار...بهتر از این نمی شود

من باشم وتو باشی و باران، چه دیدنی ست...
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
نبض مرا بگیر
نبضم نمیزند
انگار مرده ام
انگار رفته ام
در برزخی که تو
آرام خفته ای
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
چه زیباست آسمان

_ وقتی لبخند میزند _

وتو چه زیبا تری...!

وقتی آسمان میشوی

من...

با تو...

_ زیباترینم!!! _

بخند آسمانم

که لبخند آسمانیت نبض بودنم را تضمین میکند

آسمانی بمان و آسمانی بخند

_ آسمان لحظه هایم! _
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
[h=6]شاعر فصلها!
چهار فصلت را کوک نکن!
خسته ام از این فصلهای تکراری…
گفته بودی پنجمین فصل هم هست…
فصل تنهایی ها…
که آواز نگاهم را منتظر است…
شاعر فصلها!
قلب من پاییزیست…
و در این شهر که چهار فصلش رهن تابستان است،
زندگیمان بی او تاراج زمستان شده است..
چشمهایم پیشکش،
لبخندم به فدای شعرت
پنجمین فصلت کو؟[/h]
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تو

بهترين اتفاق

زندگي من

خواهي
بود

حتی
اگر

هیچ وقت

نیفتی ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
مقابل دریا که می رسم....
فقط برای چشمهایت دعا می کنم
اما تو هرگز مستجاب نمی شوی
ببـــــــــار.....
ببـــار که باز باورت کنم
ببـــار درهمین کوچه پس کوچه های بارانی
ببـــار در همین کوچه مهتاب
راستی قرارمان



همان ساعت " نمی دانم"
ساعت لجوجی که هیچ عقربه ای
روی شانه هایش به خواب نمی رود
یادت نرود
تو ، همیشه فرصت کوتاه منی برای شعر....
تا می آیم زمزمه ات کنم
زود تمام می شوی
میدانم سالهاست
ساعت قرارمان
یک دقیقه به هیچ است




و من همیشه فقط یک دقیقه
دیر می رسم ...
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
سر مي روم از خويش
از گوشه گوشه فرو مي ريزمو عطر تورسوايم مي كند.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خانه که نیستم
کلید را همان دم در
زیر گلدان همیشگی مان گذاشته ام
رؤیایت اگر آمد
پشت در نمی ماند.
 

sepantaaa

عضو جدید
کاربر ممتاز
داغونم
میخوام فراموشت کنم اما دلم نمیذاره
با این که هر روز کم محلی میکنی اما باز مشتاق تر میشم
خدایا این چه امتحانیست ؟؟؟
اگر مال من نیست چرا سر راهم قرار گرفت
اگر مال من است چرا آزارم میدهد
چه آزار شیرین و دلچسبی
هر چه از دوست رسد نیکوست
.....
...
..
.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در مني و اين همه زمن جدا
با مني و ديدهات بسوي غير
بهر من نمانده راه گفتگو
تو نشسته گرم گفتگوي غير
غرق غم دلم به سينه مي تپد
واي از ان دمي که بي خبر زمن
برکشي تو رخت خويش از اين ديار
سايه توام بهر کجا روي
سر نهاده ام به زير پاي تو
چون تو در جهان نجسته ام هنوز
تا که برگزينمش بجاي تو
شادي و غم مني به حيرتم
خواهم از تو در تو اورم پناه
موج وحشيم که بي خبر ز خويش
گشته ام اسير جذبه هاي ماه
گفتي از تو بگسلم دريغ و درد
رشته وفا مگر گسستني است؟
بگسلم ز خويش و از تو نگسلم
عهد عاشقان مگر شکستني است؟
ديدمت شبي بخواب و سر خوشم
وه مگر به خوابها ببينمت
غنچه نيستي که مست اشتياق
خيزم و زشاخه ها بچينمت
شعله مي کشدبه ظلمت شبم
اتش کبود ديدگان تو
ره مبند بلکه ره برم به شوق
در سراچه غم نهان تو
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
شب !!!

چراغا تو شب سوسو میکنن ، صدای تو از همه طرف صدام میکنه

برمی گردم و نگاه میکنم به جز تاریکی شب و نور چراغا هیچی نیست

من و تاریکی

با چراغایی که هر از زمانی خاموش میشن

بازم صدام میکنی

ولی نمیتونم پیدات کنم

کجایی ؟؟؟

من تو تاریکی گم شدم یا تو ؟

تو ؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
گسترده وسعت تنهای لوت ی یان
در سینۀ زمان

یک بوته جنگلی ست
اما دریغ ... نیست .

ای خیرۀ چشمان پرنگاه آینه‌ها .
رعدی نمیدرد کلفتی این گوشها و پرده‌ ها ؟

با خونت ای پدر
آموختی مرا که کجائیم

بی هیچ وحشتی
پایا و بیدریغ ..

اینک منم که آریائیم
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
هي شوق، پشت شوق
در دانه رقصيد
هي درد، پشت درد
در دانه پيچيد
و ديگر او در آن تن كوچك، نگنجيد
قلبش ترك خورد
و دستي از نور
او را به سمت ديگري برد
وقتي كه چشمش را به روي آسمان وا كرد
يك قطره خورشيد
يك عمر نابينايي او را دوا كرد
*
او با سماجت
بيرون كشيد آخر خودش را
از جرز ديوار
آن وقت فهميد
كه زندگي يعني همين كار
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا نپنداری اسیر عالم خاکیم ما
ذره خاکیم و اندر سیر افلاکیم ما

طایر عرشیم و در فرشیم پابند زمین
شاخه تاکیم و از خاکیم و بس پاکیم ما

آشیان بر قله کوه است مارا چون عقاب
دور پروازیم و در پرواز بی باکیم ما

عرش باشد اشیان ما و از بهر عروج
نردبان تاک را داریم و چالاکیم ما

عامل و اکسیر و شادی آب انگورست و بس
با چنین اکسیر رغم غم فرحناکیم ما

در ره آزادی خود یک قدم برداشتیم
ان قدم را هم رهین جوهر تاکیم ما
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
سکوت کوچه هاي تار جانم، گريه مي خواهد
تمام بند بند استخوانم گريه مي خواهد
بيا اي ابر باران زا، ميان شعرهاي من
که بغض آشناي آسمان گريه مي خواهد
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خـــــســـــتــــه ام ...
خـیـلی خـسـتـه ام
بــه مـن جـایـی دهـیـد
مـی خـواهـم بـخـوابـم
.
.
.
یــک تــخـــت خـــالــی ...
یـــک دنــیــای خـــالــی ...
یـــک قــلــب خـــالـــی ...
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
خنديدن خوب است ،

قهقهه عالي است ،

گريستن آدم را آرام مي کند ،

اما؛

لعنت بر بغض

...

 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز



دل من شد پیر بی تو
غروب چشم من دلگیر بی تو
نمی خواهم صفای زندگی را
اگر خواهد مرا تقدیر بی تو
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه ی فال هایت چند؟
می دانی کدامشان نوشته برمی گردد؟
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
آنقدر مرا سرد کرد
از خودش
از عشق
...
حالا
.....................بجای دلبسته...‌ یخ بسته ام!....
آهای!
روی احساسم پا نگذارید
لیز می‌‌خورید......
 

MARIA RED

عضو جدید
کاربر ممتاز
قایقی دارم و بادبانی گشـوده

در گذر بادهایی

که گاهی قـهقـه است

و گاهی هـق هـق ...

 

Similar threads

بالا