مشاعرۀ سنّتی

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میروی در شب ظلمانی ام اما مشتاب
تا من از اشک، چراغی سر راهت گیرم
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من تهیدست به بازار محبت نروم
که به دامان، گهر اشک فراوان دارم
 

...Melody

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
مي نوش كه عمر جاوداني اين است
خود حاصلت از دور جواني اين است
هنگام گل و باده و ياران سرمست
خوش باش دمي كه زندگاني اين است
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تا تو با منی زمانه با من است

بخت و کام جاودانه با من است


تو بهار دلکشی و من چو باغ

شور و شوق صد جوانه با من است
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ترا که هر چه مراد است در جهان داری
چه غم ز حال ضعیفان ناتوان داری
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دو عالم را جزای قاتل من ده خدای من
که بس باشد همین ذوق شهادت خونبهای من
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
تو ای خیال دل خواه زیباتری از آن ماه

کز اشک شوق دادم یک عمر شست و شویت
 

kachal63

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تغافل ها زد اما شد نگاهش عذرخواه من
که صد ره گشت بر گرد سر چشمش نگاه من
 

ALI 7135

کاربر بیش فعال
تا کی به تمنای وصال تو یگانه / اشکم شود از هر مژه گان چو سیل روانه
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا