مشاعره با شعر سعدی

[primrose]

بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو

بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو

 

[salvador]

وقت آن آمد که خوش باشد کنار سبزه جوی

گر سر صحرات باشد سروبالایی بجوی

 

[primrose]

یار ما بی رحم یاری بوده است

عشق با او صعب کاری بوده است

 

[salvador]

تا عشق سرآشوب تو همزانوی ما شد



سر برنگرفتم به وفای تو ز زانوی

 

[primrose]

یکی به سمع رضا گوش دل به سعدی دار

که سوز عشق سخن های دلنواز آرد

 

[won-a-pa-lei]

یار باید که هر چه یار کند
بر مراد خود اختیار کند

 

[iman.mpr]

یار ما بی رحم یاری بوده است

عشق با او صعب کاری بوده است

تو را حکایت ما مختصر به گوش آید / که حال تشنه نمی​دانی ای گل سیراب
اگر چراغ بمیرد صبا چه غم دارد / و گر بریزد کتان چه غم خورد مهتاب

 

[won-a-pa-lei]

بوی گل و بانگ مرغ برخاست
هنگام نشاط و روز صحراست

 

[salvador]

تا خود کجا رسد به قیامت نماز من



من روی در تو و همه کس روی در حجاز

 

[primrose]

تا خود کجا رسد به قیامت نماز من



من روی در تو و همه کس روی در حجاز

ز پیش دیده تا جانان من رفت

تو پنداری که از تن جان من رفت

اگر خود همره جانان نرفتم

ولی فرسنگها افغان من رفت

 

[siyavash51]

تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم

بعد از تو روا باشد نقض همه پیمانها

 

[salvador]

از درون سوزناک و چشم تر

نیمه‌ای در آتشم نیمی در آب

 

[siyavash51]

به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق

مژه برهم نزند گر بزنی تیر و سنانش

 

[salvador]

به جفایی و قفایی نرود عاشق صادق

مژه برهم نزند گر بزنی تیر و سنانش

سلام استاد سیاوش گل

وقت بخیر استاد


شادی به روزگار گدایان کوی دوست

بر خاک ره نشسته به امید روی دوست



با اجازه استاد روز خوبی داشته باشید

 

[siyavash51]

درود سالوادور عزیز ! دلتنگت شدم ! تو هم که مث من بیخوابی!

تا تو نیایی به فضل رفتن ما باطل است

ور به مثل پای سعی در طلبت سر شود

 

[iman.mpr]

درد دل دوستان گر تو پسندی رواست / هر چه مراد شماست غایت مقصود ماست
بنده چه دعوی کند حکم خداوند راست / گر تو قدم می​نهی تا بنهم چشم راست

 

[eksir]

تا مست نباشی نبری بار غم یار

آری شتر مست کشد بار گران را

​

 

[island1991]

تا مست نباشی نبری بار غم یار

آری شتر مست کشد بار گران را

​

ای باد بامدادی خوش میروی به شادی

پیوند روح کردی پیغام دوست دادی

 

[salvador]

یکی را چون ببینی کشته دوست

به دیگر دوستانش ده بشارت

 

[primrose]

تو نه مرد عشق بودی خود از این حساب سعدی

که نه طاقت گریز است و نه طاقت گزندت

 

[siyavash51]

تورا من دوست می دارم خلاف هرکه در عالم

اگر طعنه ست در عقلم وگر رخنه ست در دینم

 

[salvador]

مرا رواست که دعوی کنم به صدق ارادت

که هیچ در همه عالم به دوست برنگزیدم

 

[primrose]

من با تو نه مرد پنجه بودم

افکندم و مردی آزمودم

دیدم دل خاص و عام بردی

من نیز دلاوری نمودم

 

[siyavash51]

ما با توایم و با تو نه ایم وینت بوالعجب

در حلقه ایم با و چون حلقه بر دریم

 

[naghmeirani]

من از تو پیش که نالم که در شریعت عشق

معاف دوست بدارند قتل عمدا را

 

[siyavash51]

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم

با پوزش نمیدونم چرا تشکر ندارم !

 

[salvador]

آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم

تا برفتی ز برم صورت بی جان بودم

با پوزش نمیدونم چرا تشکر ندارم !

سیاوش جان انشالله بساط تشکر برچیده شده.
خدائیش بیشتر از شعر ما این جمله رو تو پستها نوشتیم.

مخلصیم استاد


مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق

دوستان ما بیازردند یار خویش را

 

[iman.mpr]

امشب سبکتر می​زنند این طبل بی​هنگام را / یا وقت بیداری غلط بودست مرغ بام را
یک لحظه بود این یا شبی کز عمر ما تاراج شد / ما همچنان لب بر لبی نابرگرفته کام را

 

["sarah"]

ای ساربان آهسته رو کآرام جانم می​رود
وان دل که با خود داشتم با دلستانم می​رود

 

[salvador]

در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن

من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود