الان چه حسي داري؟
- شروع کننده موضوع (✿◠‿◠) Darya
- تاریخ شروع
حس تعجب
بسیاااااااااار خسته ام
سرکار جای خوابه؟
حس خشم
حس خشم
هم خوشحالم و هم ناراحتم برای اونایی که توی قیمت های بالا خرید کردن، همین چند روز قبل خودم نزدیک بود یه دستبند توی قیمت گرمی 8 میلیون بخرم
من بیشتر برای جوونها و نسل جوون خوشحالم .همه با استرس زندگی میکنند .زندکی امن حق هر ایرانی هستشهم خوشحالم و هم ناراحتم برای اونایی که توی قیمت های بالا خرید کردن، همین چند روز قبل خودم نزدیک بود یه دستبند توی قیمت گرمی 8 میلیون بخرم
بله در نهایت که فکر کنی ارزونی خیلی بیشتر به نفع همه ست، حتی اگه اوایل بعضی ها متضرر بشن.
مامانم تعریف میکنه که سال 67 که توافق نامه رو امضا کردن، قبل از توافق مامان و بابام یه ماشین خریده بودن به قیمت 250 تومن، توافق که انجام شد، همون ماشین رو نصف قیمت فروختن.
حس خواب +یه کم گیجی
حس خنثی
حرفمو گوش ندادی گلودرد هم اضافه شد تا بدتر نشدی برو دکتر ، خود درمانی فایده نداره چون نوع مریضی ها با هم متفاوته
ناراحت شدم بخاطر خانم مهندس
جدیالکیییییییییییی
چون حرف گوش نمیدی و به خودت و خانوادت داری ظلم میکنی
از کجا میدونی گوش نکردم؟
باشگاه اسمایلی هایی که برای ری اکشن به پست ها گذاشته، خیلی کمه، چون در واقع ری اکشنم به این کامنتت لایک نبود، این بود
چون هر روز داری بدتر میشیاز کجا میدونی گوش نکردم؟
باشگاه اسمایلی هایی که برای ری اکشن به پست ها گذاشته، خیلی کمه، چون در واقع ری اکشنم به این کامنتت لایک نبود، این بود
باید حتما میرفتی دکتر
حس خوشحالی بالاخره خانم مهندس تسلیم شد
!austenite
کاربر حرفه ای
حس خوشحالیه الکی
الکی سرخوشم
الکی سرخوشم
حس خواب
امشب یه حس جالبی رو خانوادگی تجربه کردیم.
دم غروبی میخواستیم بریم بیرون که پسرم اصرار پشت اصرار که امروز نریم. بهش گفتم تو دیگه بزرگ شدی میتونی خونه بمونی تا من و بابا بریم و برگردیم. اولش یکم مقاومت کرد و حتی اشک هم ریخت ولی در نهایت خودش گفت من میمونم بازی میکنم تا شماها برگردین و واقعا ما رفتیم.
برای اولین بار بود که یک ساعت پسرم رو توی خونه تنها میزاشتیم، برای همه تجربه ی جالبی بود.
البته وقتی از خونه رفتیم بیرون، به مامانم زنگ زدم و بهشون گفتم که به آرش زنگ بزنین و باهاش حرف بزنین تا خیلی حس تنهایی نکنه و تقریبا کل اون یک ساعت رو پسرم داشت با مامان و بابام صحبت میکرد
دم غروبی میخواستیم بریم بیرون که پسرم اصرار پشت اصرار که امروز نریم. بهش گفتم تو دیگه بزرگ شدی میتونی خونه بمونی تا من و بابا بریم و برگردیم. اولش یکم مقاومت کرد و حتی اشک هم ریخت ولی در نهایت خودش گفت من میمونم بازی میکنم تا شماها برگردین و واقعا ما رفتیم.
برای اولین بار بود که یک ساعت پسرم رو توی خونه تنها میزاشتیم، برای همه تجربه ی جالبی بود.
البته وقتی از خونه رفتیم بیرون، به مامانم زنگ زدم و بهشون گفتم که به آرش زنگ بزنین و باهاش حرف بزنین تا خیلی حس تنهایی نکنه و تقریبا کل اون یک ساعت رو پسرم داشت با مامان و بابام صحبت میکرد
مستقل شدن بلاخره از یه جایی و از یه زمانی باید شروع بشه.
امروز جایی که رفتیم خیلی نزدیک به خونه بود و زمان کمی هم قرار بود بیرون باشیم، برای همین برای اولین تجربه گزینه مناسبی بود.
.
خوابم میاد، این روزها دارو مصرف میکنم برای همین همش خوابالودم.
به نظرم تو سن آرش نرماله چون خطر و درک میکنه و می‌تونه مراقب خودش باشهامشب یه حس جالبی رو خانوادگی تجربه کردیم.
دم غروبی میخواستیم بریم بیرون که پسرم اصرار پشت اصرار که امروز نریم. بهش گفتم تو دیگه بزرگ شدی میتونی خونه بمونی تا من و بابا بریم و برگردیم. اولش یکم مقاومت کرد و حتی اشک هم ریخت ولی در نهایت خودش گفت من میمونم بازی میکنم تا شماها برگردین و واقعا ما رفتیم.
برای اولین بار بود که یک ساعت پسرم رو توی خونه تنها میزاشتیم، برای همه تجربه ی جالبی بود.
البته وقتی از خونه رفتیم بیرون، به مامانم زنگ زدم و بهشون گفتم که به آرش زنگ بزنین و باهاش حرف بزنین تا خیلی حس تنهایی نکنه و تقریبا کل اون یک ساعت رو پسرم داشت با مامان و بابام صحبت میکرد
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
همین الان دلتون چی میخواد ؟ | زنگ تفريح | 1518 | |
|
|
همین الان چکار میکنید ؟! | زنگ تفريح | 2566 | |
| P | همین الان دلتون واسه کدوم دوست هم باشگاهی تنگ شده؟؟ | زنگ تفريح | 234 | |
|
همین الان دوست داشتی کنار چه کسی بودی؟ | زنگ تفريح | 262 | |
|
اگه زمان دست خودت بود دوست داشتی، الان چند سالت بود | زنگ تفريح | 94 |
Similar threads
-
-
-
-
-
اگه زمان دست خودت بود دوست داشتی، الان چند سالت بود
- شروع شده توسط toraj_reza63
- پاسخ ها: 94