koochooloo_m
عضو جدید
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
نشناختی فغان دل رهگذر که دوشاز جان طمع بریدن آسان بود ولیكن
از دوستان جانی مشكل توان بریدن
هیچ یادت هست
توی تاریکی شب های بلند
سیلی سرما با تک چه کرد ؟
با سرو سینه گلهای سپید
نیمه شب باد غضبنک چه کرد؟
دگر به سوز دل عاشقان كه خواهد خوانددیروز دل آیینه مغموم نبود
از بوی هوا پنجره محروم نبود
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یاردر خرابات طريقت ما به هم منزل شويم[FONT="]
[/FONT][FONT="]كاين چنين رفتهست در عهد ازل تقدير ما[/FONT]
دگر به سوز دل عاشقان كه خواهد خواند
دلم ز ناله ي بلبل به درد مي آيد
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماستتو از تبار خنده و من از تبار شيونم
تو از نژاد شيشه و من از نژاد آهنم
رها کن آنچه شنیدی و دیده ای ، هر چیزمی گشاید دود شب آغوش خویش
زندگی را تنگ می گیرد به بر
باد وحشی می دود در کوچه ها
تیرگی سر می شکد از بام و در
تو را میسپارم به مینای مهتابتا تو رفتی ناگهان باران گرفت
اشك در دیده دوباره جان گرفت
اي كه گفتي جان بده تا باشدت آرام جانتو را میسپارم به مینای مهتاب
تو را میسپارم به دامان دریا
اگر شب نشینم اگر شب شکسته
تو را میسپارم به رویای فردا
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
![]() |
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
![]() |
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |