مشاعرۀ سنّتی

hamid_61

عضو جدید
تا تو با منی زمانه با من است

بخت و کام جاودانه با من است

یاد دلنشینت ای امید جان

هرکجا روم روانه با من است

ناز نوشخند صبح اگر تو راست

شور گریه شبانه با من است
 

elnaz66

عضو جدید
وه، وه چــه بجا شد که ایـن پرده بر افتاد
تا جمله بديدند به ایـــمان تـو ای دوست
در فتـنه گـری ورد زبــان هــــمـگاني
هر دخمه بود غله و زندان توای دوست
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیریست که دلدار پیامی نفرستاد
ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد
 

zarnaz_a

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دمی زچاک قفس در جهان نظر کردم/دلم بگرفت و دگر سر بزیر پر کردم...
 

marjan.h

عضو جدید
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
کناروبوس و آغوشش چه گویم.چون نخواهد شد
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
ما رند خراباتی و دیوانه و مستیم
پوشیده چه گوییم همینیم که هستیم
 

sshhiimmaa

عضو جدید
دست از طلب ندارم تا جان من براید
یا تن رسد به مقصد یا جان ز تن دراید

دست از طلب ندارم تا جان من بر آيد
يا تن رسد به جانان يا جان ز تن برآيد

در اين بازار اگر سوديست با درويش خرسند است
خدايا منعمم گردان به درويشي و خرسندي
 

بشارت

عضو جدید
محتسب در نيمه شب مستي به ره ديد وگريبانش گرفت
مست گفت:آرام ،اين پيراهن است افسارنيست
گفت:مستي زين سبب افتان وخيزان ميروي
گفت:عيب از راه رفتن نيست ،ره هموار نيست
گفت :ميبايد تو را تا خانه قاضي برم
گفت:رو صبح آي ،قاضي نيمه شب بيدار نيست...
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
در نيمه شب
مست گفت:آرام ،اين پيراهن است افسارنيست
گفت:مستي زين سبب افتان وخيزان ميروي
گفت:عيب از راه رفتن نيست ،ره هموار نيست
گفت :ميبايد تو را تا خانه قاضي برم
گفت:رو صبح آي ،قاضي نيمه شب بيدار نيست...
محتسب مستي به ره ديد وگريبانش گرفت
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
تکیه ای از قلب من نزد کسی جا مانده است
بی قراری بذر غربت در دلم افشانده است
باغبان مهربانی ها نمی دانم چرا
نو عروس عشق را از باغ رویا خوانه است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا