معماری با مصالحی از جنس دل

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
‌‌‌چند سال بعد، خیلی بعد...

همه ی درگیری ها و مشغله های به هم رسیدنمان تمام شده...

همه ی این سختی ها و بالا و پایین شدن های این مسیر ناهموار...

آسان نیست به هم رسیدن دو عاشق!

قرار هم نبوده آسان باشد... هووم؟

از همان روز اول که قول دادیم تا ابد بمانیم، فکر اینجایش را هم کرده بودیم!

فکر خسته شدن ها اما کم نیاوردن ها...

فکر گریه ها و بغض ها اما نبریدن ها...

فکر افتادن و بلند شدن ها...

ادامه دادن ها...

چند سال بعد، خیلی بعد...

وسط خندیدن مان به یک فیلم کمدی،

وسط خرد کردن گوجه برای سالاد در حالی که به آن ناخنک می زنی،

وسط انتخاب رنگ کاموای شالگردنی که قرار است برایت ببافم،

وسط اتو کردن پیراهن مردانه ات یا شنیدن صدای دلنشینت که زده ای زیر آواز...

نمیدانم چه وقت و کجا ؟

ولی مطمئنم یکی از همان لحظه ها که مشغول زندگی روزمره ی دونفره ی هیجان انگیزمان هستیم و همه ی روزهای سخت را پشت سر گذاشته ایم،

ناگهان ساکت می شویم و هر دوی مان به یک چیز فکر می کنیم:

‌" پای دل در میان اگر باشد... " ‌‌



 

yara59

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[h=1]قرص کن
دلم را با نگاهت
بگو " دوستت دارم "
من تمام آرزوهایم
با یک تو برآورده می شود...[/h]
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[h=1]دلم کم دارد تو را
مثل کم داشتن هوا برای نفس کشیدن
مثل تنها بودن،
در یک روز بارانی پائیز..
غمی در قلبم سنگینی می کند،
به سنگینی غروبهای جمعه
به حجم دل تنگ وامانده ام برای تو...
این چشمها هنوز و همیشه به راه توست
چشم انتظاری نیز زیباست
وقتی که برای
تو
باشد
تویی که ناب ترین حس زیبای منی[/h]
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زمزمه کن در گوش بادها
زمزمه کن در گوش دریا ها
زمزمه کن در گوش تمام قاصدکها
اما هیچ یک را نمیخواهم
تنها
دلم میخواهد
در گوشت زمزمه کنم
ارام
بی صدا
با تنها لهجه ای که بلدم
دوستت دارم
 

yas87

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد وجان نیز هم
اینکه می گویند آن خوشتر زحسن
یار ما این دارد آن نیز هم
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عاشق کبوتر بود!

می گفت پرنده ای "وفادار"تر از آن نیست

رهایش که می کنی هرجا برود ، خیالت راحت است

که برمی گردد...


فقط دو روز حواسش پرت شد

فقط دو روز فراموششان کرد

همه شان رفتند

همه شان گم شدند

او دانه می ریخت اما دیر بود

هیچ کدامشان برنگشتند


مشکل اینجاست

ما فراموش کرده ایم که هیچ تعهدی "یک طرفه"نیست

وفادارترین کبوتر هم ، برای ماندنش

دانه می خواهد

"توجه" می خواهد

"عشق" می خواهد...

هیچ کبوتری ، ناگزیر به ماندن نیست

هیچ کبوتری!



نرگس_ صرافیان_ طوفان
 

***##***

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
میگویند یک روزی هست ..

که چرتکـه دست میگیرند و حساب و کتاب میکنند ...

و آن روز تـــو باید تــــاوان آن چه با من کردی را بدهی!

فقط نمیدانم ....

تاوان دادن آن موقع تـــو ، به چه درد من میخورد!؟
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کسی صدایم می زند انگار
از پشت حصار شیشه ای اندوه
کسی انگار مرا می خواند
آن سوی دلتنگی هایم
کمی دور تر
پی صدا می روم
نه,هیچ کس نیست انگار
باز هم خیال مشوش من است
یا که وهمی ساده
به کجا می نگرم؟!
اینجا جز من و آیینه
که هر روز مرا می نگرد
هیچکسی نیست انگار…
 
بالا