(Omid(M
عضو جدید
من مست وتو دیوانه ما را که برد خانه/صد بار به تو گفتم کم خور دو سه پیمانهای عشق به شوق تو گذر میکنم از خویش / تو قافِ قرار منی و من عین عبورم
من مست وتو دیوانه ما را که برد خانه/صد بار به تو گفتم کم خور دو سه پیمانهای عشق به شوق تو گذر میکنم از خویش / تو قافِ قرار منی و من عین عبورم
هرگز آرزو نکرده اممن مست وتو دیوانه ما را که برد خانه/صد بار به تو گفتم کم خور دو سه پیمانه
من مست وتو دیوانه ما را که برد خانه/صد بار به تو گفتم کم خور دو سه پیمانه
در یک لحظه تمام آسمان راهمه هست آرزویم که ببینم از تو رویی/ چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
(الهم عجل لولیک الفرج)
دوش ميگفت كه فردا بدهم كام دلت / سببي ساز خدايا كه پشيمان نشود
دل سراپرده محبت اوستدمی با غم به سر بردن جهان یکسر نمی ارزد
به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی ارزد
دی کوزه گری بدیدم اندر بازار/ برپاره گلی لگد همی زد بسیارتنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده گزند مباد
سلامت همه آفاق در سلامت توست
به هیچ عارضه شخص تو نیازمند مباد
دی کوزه گری بدیدم اندر بازار/ برپاره گلی لگد همی زد بسیار
وان گل بزبان حال با او بگفت/ من همچو تو بوده ام مرا نیکو دار
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
تا کی به تنمای وصال ویگانه
اشکم شوداز هر مژه چون سیل روانه.
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است......ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاستتا کی به تنمای وصال ویگانه
اشکم شوداز هر مژه چون سیل روانه.
هر سر موی مرا با تو هزاران کار است......ما کجاییم و ملامتگر بیکار کجاست
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست.....منزل آن مه عاشق کش عیار کجاستترسم از بوی دل سوخته ناخوش گردد
مرسانی به وی ای باد صبا بوی مرا
ترسم از بوی دل سوخته ناخوش گردد
مرسانی به وی ای باد صبا بوی مرا
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست.....منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا
حالا که من افتاده ام از پا چرا ؟؟؟
شهریار....
روی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار.......چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کردتو پنداری هزاران نی در آتش کرده اند اینجا
چه خوش پر سوز می نالد،زهی آواز خاکستر!
درد ِ هجران ِ عزیزان به جهان چند کشیمروی خاکی و نم چشم مرا خوار مدار.......چرخ فیروزه طربخانه ازین کهگل کرد
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا
از ازل در دل من نام علی باشد و بس
تا ابد در دل من نام علی ماند و بس////
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را
آن دم صبح قیامت تاثیر
حلقه در شد از او دامنگیر
دست در دامن مولا زد در
که علی بگذر و از ما مگذر....
روز تویي روزه تویي حاصل دریوزه تویي آب تویي کوزه تویي آب ده این بار مرا
این تنعم که کشید از غم هجران بلبل
تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شد ...
دویموری چرخ فلک جور و جفادان چوخ شوکور
چکمیر ال مدتدی بیز بختی قارادن چوخ شوکور
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |