*** ♥♥♥ در خلوت احساس ♥♥♥ ***

maryam**n

عضو جدید
بالاتر از عشق عادته...

هیچ وقت کسی رو که به مهربونیت عادت کرده رها نکن...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به غصـهـ هــایت فــکر نکــــن,

بزار آنهــا فـــکر کنــند وحســرت با تـــو بـودن را بخــــــورند . . /.
 

eelhamm

عضو جدید

پدرم عاشق مادرم بود ، ولی هرگز به او نگفت .

اما وقتی مادرم بیمار بود ،

دکتر تب سنج را در دهان پدرم می گذاشت ..!
 

ESPEranza

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چـه غــم انگــــیـز اسـت ..
ســرنــوشـتِ مــاهــیِ کــوچــک ..
وقتــی ،
بــه هــوایِ جُــفتِ خــود ..
بــه اقــــیـانــوس مــی زنــــد ..
و نهــــــنگ هــــا ..
عــاشقَـش مــی شـــونـــــد !
 

eelhamm

عضو جدید
من اگر عاشقانه مینویسم
نه عاشقم و نه معشوق کسی!
فقط مینویسم تا عشق یاد قلبم بماند...
در این ژرفای دل کندن ها و عادت ها و هوس ها
فقط تمرین آدم بودن میکنم..


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام در اغوشت مینشینم و
تک تک
لحظات نبودنت
را گلایه میکنم
ان وقت
چقدر دلم میخواهد
ان لحظات که
حسودیم میشود
یا از نبودنهایت دلخورم
ارام
بغلم کنیو
اهسته بگویی
دیوونه
خیلی دوستت دارم
 

aramesh"

عضو جدید
لحظاتی که
با تو هستم
حس تنهایی ندارم
اما لحظاتی که
هستی ولی
حواست به من
نیست
اگر هزار نفر هم
دوره ام کنند
باز
دلم تنگ توست
باز میگویم تنهایم
چه عجیب شده ام
این روزها
در بودنهایت ان لحظات که
توجه ای به من
نداری
حس تنهایی
تمام وجودم را
پر میکند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در لحظاتی که
ارام نامت را
صدا میزنم
چقدر
دلم میخواهد
ارام بگویی
جانم
تا با تمام وجود
در اغوشت بگیرم و
اهسته در گوشت نجوا کنم
تو جانم هستی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خوب بشنو حرفم را
تو
را دوست میدارم
اما
میدانی
دوست داشتن همیشه مهم نیست
گاهی مهم هست که
چقدر برایش حاضر
زمان بگذاری
تا او را شاد کنی
نه اینکه
او تو را شاد کند
گاهی لازم هست که
سخن هایت را بگویی نه
اینکه
همچون غریبه ها
از کنارش رد شوی
 

shiba.s.a

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
توی خودت که میریزی...

خسته می شوی!

یک وقت به خودت می آیی میبینی پیر شدی!

از دلتنگی های عاشقانه!

گاهی باید نوشت...

حتی اگر خط بخورد!!!






 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
چه شوقی دارد
تو
در قلبم هستی
در تمام روح و جانم رسوخ کرده ای
تو را با تمام وجود
دوست میدارم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
توی خودت که میریزی...

خسته می شوی!

یک وقت به خودت می آیی میبینی پیر شدی!

از دلتنگی های عاشقانه!

گاهی باید نوشت...

حتی اگر خط بخورد!!!







کاش فقــــــط بودی ...

وقتی بغض میکردم ...

بغلم میکردی و میگفتی ..

ببینم چشاتو ...

منـــو نگاه کن ...


اگه گـــریه کنی قهر میکنم میرما ..
 

M@TI$A

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
خيلي دوستت دارم، ده تا، مثل روزهاي كودكيمان! عميق، پاك و بسيييار...
 

shiba.s.a

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
انگـــار

آخرین سهــــــ ــــ ــم ما از هم

همین سکوتـــــــــ ـــــــ ــــ اجباری سـتــــــ ـــ ـ ..


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام مینشینم و
در لحظات خویش مینگرم
کسی چه میداند
در دلم چه خبر هست
تنها
میدانم
که تو در من هر لحظه حضور داری
حتی
میخواهم بدانی
از اینکه
عوض پاک کردن اشکهایت
باعث اشکت بودم
سخت متاثرم
بدانی که
تازه میفهمم
ان لحظه که
دستت را به سوی گرفتی و
ارام در گوشم گفتی
حاضری بشوی همسفر زندگیم و من
که تمام ارزویم همین بود
پذیرفتم
ولی یادم رفته بود
نباید
خودم را پنهان کنم
اخر من و تو
همسفر هم هستیم
پس کنارت میمانم
ان هم تا اخرین لحظه
از عمرم
 

shiba.s.a

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
این سکوت و این هوا و این اتاق .. شب به شب به خاطرم میاردت
توی این خونه هنوزم یه نفر .. نمیخواد باور کنه نداردت


نمیخواد باور کنه تو این اتاق .. دیگه ما با هم نفس نمیکشیم
زیر لب یه عمر میگه با خودش .. ما که از همدیگه دست نمیکشیم








 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
توی
اتاقی مینشینم
به یادت
ارام
میبارم
اما
به خودت که میرسم
تمام قد
میخندم
تا نفهمی
چه بر سرم امده
 

shiba.s.a

کاربر فعال مهندسی کشاورزی ,
خانه ات سرد است؟
خورشیدی در پاکت میگذارم
و برایت پست میکنم
ستاره ی کوچکی در کلمه ای بگذار
و به آسمانم روانه کن
بسیار تاریکم...

[منوچهر آتشی]





 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
روزهایم تاریک میگذرد
شبهایم روشن
اخر روزها تمام پرده هایم را میکشم
اتاقم را غرق تاریکی میکنم
و شبها
هر بار
به گوشیم خیره میشوم
شاید
دوباره
پیامی بدهی
و مرا از چشم انتظاری
در بیاوری
 

eelhamm

عضو جدید

نه ساعت
آغازم می کند
نه تقویم
پایانم می دهد
لحظه شمار اتفاقی هستم که نمی افتد...
" محمدعلی بهمنی"
 

baran72

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدای شرشر باران و احساست در هم می پیچد ...
و من از همین دورها آن را می شنوم ...
آن قدر که در گوش هایم را محکم میگیرم و فشار می دهم !
و تو برای اینکه دلم نسوزد به من نمی گویی !
من می خندم و تو هم ...
قرارمان که یادت نرود برای من کافیست !
یادت که هست ؟!
برای هر باران ...
دست هایت را به جای من خیس کن ...!
 

M@TI$A

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
گفتی که دوستم نداری!
به اندازه ی تمام قطره های بارانی..
که بر صورتت می ریزد و من نیز دوستت دارم
بدون توجه به چتری که…. بر روی سرت گرفتی
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ارام در گوشت نجوا میکنم
که
تو همه زندگیم هستی
و تنها
تو را دوست میدارم
و تا
همیشه
کنارت میمانم
 

آنه...

عضو جدید
تو این فکر بودم
که با هر بهونه
یبار آسمونو بیارم تو خونه
حواسم نبودکه به تو فکر کردن خودِ آسمونه...خودِ آسمونه
تو دنیای سردم به تو فکرکردم
که عطرت بیادو بپیچه تو باغچه
بیایو بخندی
که باز خنده هاتو
مثه شمعدونی بذارم رو طاغچه
به تو فکرکردم به تو آره آره
به تو فکرکردم که بارون بباره
به تو فکرکردم دوباره دوباره
به تو فکرکردن عجب حالی داره
تو و خاک گلدون باهم قومو خویشین
منو بادو بارون رفیق قدیمی
از این برکه باید یه دریا بسازیم
یه دریا به عمق ِ یه عشقِ قدیمی
دوسِت داشتم با تمام وجودم
عزیزم هنوزم تورو دوست دارم
الهی همیشه کنارِ تو باشم
الهی همیشه بمونی کنارم

...
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز

ღآسمان بارانيست...همگي ميگذرند...چتردارن به دست...تانباردباران"برسروصورتشان...اما...........من تنهاورهازيراين سقف سياهمينشينم بي تو...وبه تو....مي انديشم...​

ღوای ؛ باران بارانشیشه ی پنجره را بَاران شست.از دل من اما ،چه کسی نقش تو را خواهد شست؟آسمان سربی رنگ ،من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ.می پرد مرغ نگاهم تا دوروای باران بارانپرمرغان نگاهم را شست.​


ღميخوردبر بام خانه...خانه ام كو؟خانه ات كو؟آن دل ديوانه ات كو؟؟؟.....روزهاي كودكي كو؟فصل خوب سادگي كو؟يادت آيد روز بارانگردش يك روزديرين؟پس چه شدديگر"كجارفت؟خاطرات خوب وشيرين...درپس آن كوي بن بستدردل تو"آرزوهست؟كودك خوشحال ديروزغرق در غم هاي امروز...يادباران رفته ازياد...آرزوهارفته برباد...بازباران"بازبارانميخورد بربام خانهبي ترانه بي بهانهشايدم " گم كرده باشه....​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلتنگ که
میشوم
به سوی
اسمان
مینگرم
ارام و بی صدا
با تمام هستی
سخن میگویم
شاید
خبری
برایم بیاورند
از تو
نمیدانم
کلاغها کجا رفته اند
هیچ کدامشان
حتی
یه خبر کوچک هم از تو
برایم نیاورده اند
 

پسر بهاری

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
صدای باران نبود اینبار .......بلکه صدای چکه چکه اشکهایم بود

ک بر روی قاب عکست می چکید

از کنارم رفته ای........آن هم جایی ک اصلا امید ب بازگشتت ندارم

بهترین من دلم برای آغوشت این روزها خیلی تنگ است

از تمام دنیا من تو را میخواهم

پدرم.......قاب عکست از اشکهایم خیس شد......دلم برای بوسیدنت تنگ است..........تنگ.........
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به مـــــــن یـــــــــــــــاد بده انسان مدرنـــــــــی باشــــــــــــم

وهربار که دلتنــــــــــــــگت میشــــــــــــوم…

به جـــــــــــــــــــــــای اشــــــــــــــــک و بغـــــــــــــــض

به این جملــــــــــه اکتفا کنـــــــــــــم

که هوای بـــــــــــــد این روزها آدم را افســــــــــــــــــــرده میکنــــــــــــــــــــد…

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
ان لحظه که
دل تنگت میشوم
بغض میکنم و بی حرف میبارم
اما
هرگز
از باریدن چشمانم
رنجیده نمیشوم
اخر میدانم
دلتنگی زیباست
برای کسی
که دوستش میداری
 
  • Like
واکنش ها: A.8
Similar threads

Similar threads

بالا