یک طنز فوق العاده: صحنه‌هایی متحرک از زندگی برنامه نویسان

software eng

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
طــــــنـــــــز دنیای یک برنامه نویس:

وقتی می خوام یک امکان جدیدی رو به مدیرم نشون بدم:




وقتی مدیر پروژه وارد دفتر می شه:





وقتی دارم برنامه ای که نوشتم رو روی سرور اصلی وارد می کنم:




شب تحويل پروژه:






تصوير ذهني من از پيدا كردن يك خطا در سيستم:




وقتی بهم می گن که بخشی از برنامه که کل هفته رو روش کار می کردم از برنامه کنار گذاشته شده:




وقتی برنامه بدون تست قبلی روی سیستم اصلي درست کار می‌کنه:






وقتی یک قالب (شکل) جدید رو برای اولین بار روی یک وبسایت اضافه می کنم:




وقتی سیستم ادمین بالاخره راضی می شه بهم دسترسی کنترل کامل بده:






وقتی بعد از چند روز برنامه نویسی سعی می کنم برنامه ام را اجرا کنم:




وقتی در حالی که همه سعی می کنن ایرادات برنامه را رفع کنن، من مرخصی می گیرم:






وقتی سیستم بالاخره به مرحله اجرا میرسه و گزارش ایرادات سیستم از راه مي‌رسه:




وقتی رییس داره روز جمعه دنبال يك نفر داوطلب مي‌گرده تا اضافه كاري كنه:






وقتی بعد از دو هفته کار روی یک ایراد در برنامه می فهمم که یه پرانتز را نبستم:






وقتی خودت میدونی ایراداتی توی برنامه ات هست ولی در زمان نمایش دمو به صورت کامل کار میکنه:






وقتی بازرگانی اعلام می کنه که مشتری برنامه رو خریده و پول رو داده:



 

Similar threads

بالا