گپ و گفتگوی خودمانی مهندسین مواد و متالورژی

nano.gemini

عضو جدید
خب دوستاااااان، من باید برم لالا کنم، صبح زود باید برم تبریز، سر درسو مغشم:)
من میرم آسوده بخوابم، شمام سنگرو حفظ کنید;)
شب همگی قشنگ، خوب بخوابید، خوابای قشنگ قشنگه رنگی رنگی ببینید:gol:
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
خب دوستاااااان، من باید برم لالا کنم، صبح زود باید برم تبریز، سر درسو مغشم:)
من میرم آسوده بخوابم، شمام سنگرو حفظ کنید;)
شب همگی قشنگ، خوب بخوابید، خوابای قشنگ قشنگه رنگی رنگی ببینید:gol:

شب بخیر .
 

Amir_Ans

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز



کاش جاده ای برای گم شدن پیدا بود..
 

Mossit

عضو جدید
کاربر ممتاز
غزل اميد
تو آن قدر با یاس ها در تماسى
که امشب هم آکنده از عطر یاسى
نمى گویى این بار از جنس چشمت
خودت یك غزل، لف و نشر و جناسى
لغت نامه ى عشق لبریز نامت
تو از آن صميمى ترین اقتباسى
ببين، خواب خوابست دژبان عقلم
چرا باز از عاشقى مى هراسى؟
دریغم مكن سكّه ى خوبى ات را
تو اميد این دست پر التماسى
تو را از خودت مى شناسم ولى تو
نگفتى مرا از کجا مى شناسى؟!

مجموعه "نگین های ارغوانی" از حمیدرضا حامدی
 
آخرین ویرایش:

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
گذران

تا به کی باید رفت
از دیاری به دیاری دیگر
نتوانم،نتوانم جستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر می کردیم
از بهاری به بهاری دیگر
آه، اکنون دیریست
که فرو ریخته در من، گوئی،
تیره آواری از ابر گران
چو می آمیزم، با بوسه ء تو
روی لبهایم ، می پندارم
می سپارد جان عطری گذران


آن چنان آلوده ست
عشق غمناکم با بیم زوال
که همه زندگیم می لرزد
چون تو را می نگرم
مثل این است که از پنجره ای
تک درختم را، سر شار از مرگ
در تب زرد خزان می نگرم
مثل اینست که تصویری را
روی جریان های مغشوش آب روان می نگرم
شب و روز
شب و روز
شب و روز

بگذارکه فراموش کنم
تو چه هستی جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان
مرا
می گشاید در
برهوت اگاهی؟

بگذار
که فراموش کنم.

فروغ فرخزاد
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
همون، داشتم منبع اش رو ویرایش می کردم که اینترنت ترکید. الان می زنم. البته منبع ما پیش فروغ فرخزاد که دیگه منبع نیست.

من وقتی شعرایه فروغ فرخزاد یا فریدون مشیری رو می خونم اکثر وقتا اشک می ریزم.
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها من برم لا لا . 8 صبح کلاس دارم . شب همگی تون خوش . در پناه خدا . بای
 

salamichobaran

عضو جدید
مدرک معتبر ...

مدرک معتبر ...

این داستان واقعی است.

داستان از آنجا شروع شد که خبر برگزاری کلاسهای نانو در یک دانشگاه معتبر تهران به گوش
چند دانشجوی فعال و کوشای مواد از جمله خودم رسید. من هم از خدا خواسته به همراه یکی از
دوستانم برای تحقیق و تفحص حول این مسئله مهم روانه دانشگاه مذکور شدیم. اصولا ما
دانشجو های باهوشی بودیم ! و تا کاملا از قضیه مطلع نمیشدیم دست به کار نمیشدیم . در
راهروهای دانشگاه گشتیم و پس از پرس و جوهای فراوان متوجه شدیم که برگزارکننده دوره
شرکتی است که ظاهرا در پارک فناوری دانشگاه مذکور مستقر است و باید آنجا رفت.

بالاخره به شرکت رسیدیم . از شرایط ورود به دوره ها جویا شدیم. خانم خندانی که آنجا بود
گفت که شرکت با دانشگاه وین و این دانشگاه قرارداد دارد و مدرک مشترک کاردانی نانو که
بسیار معتبر است پس از اتمام دوره به شما داده میشود و شما پس از گذراندن چند ترم گرایش
انتخاب کرده و واحد عملی میگذرانید و چنین میشود و چنان میشود و دوره ها پس از
دوسال به اتمام میرسد. ما سال دوم بودیم و خوب خیلی هم خوشحال که بعد از دو سال نه
تنها مدرک کارشناسی از دانشگاه خودمان را داریم بلکه مدرکی معتبر در این زمینه بدست می
آوریم قیمت هم مناسب به نظر می آمد.

ترم اول و دوم به صورت مفید و آکادمیک برگزار شد. آنجا که بودیم متوجه شدیم که عجب ! نانو
چه چیز شگفت آوری است و با آن چه کارهای بزرگی میشود کرد و اینجا چه سطح علمی
بالایی دارد که از پژوهشگاههای معتبر و سازمان انرژی اتمی و غیره دانشجو آنهم نه در سطح
کارشناسی بلکه در سطح ارشد و دکترا دارد و ما که اینجا هستیم چقدر از دانشجو های
همردیفمان بیشتر میدانیم و در سطح بالاتری قرار داریم. از ترم اول تا ترم آخر دانشگاههای
مختلفی را سیاحت کردیم و حتی ترم آخر کارمان به ستاد کارآفرینی یک منطقه رسید. هر ترم جای کلاسها تغییر میکرد.

البته دیگر کلاسها شور و شوق اول را نداشت و کم کم آقایان دکتر از ادامه دوره ها منصرف
میشدند و کلاس خلوت تر میشد . چند کلاس هم به صورت مجازی برگزار شد . کلاس های
مجازی به این صورت بود که پس از ورود به سایت شرکت چند فایل پی دی اف ناقابل را دانلود
کرده و مورد مطالعه قرار میدادیم . از همان ترم اول قرار بر این بود که کلاسهای عملی جزیی از
تقویم آموزشی باشد البته این کلاسها برای شرکت هزینه زیادی داشت که با صرفه جویی
هوشمندانه مدیر محترم شرکت در کلاسهای تئوری و افزایش شهریه ها دیگر مشکلی نبود.

ترم جدید با چند کلاس مجازی آغازشد و پس از پیگیری های مکرر بنده و دوستان قرار بر این
شد که زمان برگزاری کلاسها ی عملی به ما اطلاع داده شود . من که خود را با لباس سفیدی بر
تن در حال کار با میکروسکوپ های الکترونی و کسب تجاربی که نصیب هرکسی نمی شد و سیر
در دنیای اتم ها می دیدم در پوست نمی گنجیدم و برای شروع کلاسها لحظه شماری می کردم
غافل از اینکه مدیریت محترم می خواهد چه بلایی سرمان بیاورد.
زمان می گذشت و من بی خبر از همه جا در رویاهای خود غرق بودم تا اینکه یک روز یکی از
دوستان که در کلاسهای نانو مفتخر به آشنایی با ایشان شده بودم به بنده اطلاع داد که شرکت
دیگر پاسخگوی ما نیست . این مسئله را به دوستان دیگر اطلاع دادیم و پس از پیگیریهای بسیار
متوجه شدیم که شرکت به شیراز منتقل شده و دیگر فعالیت آموزشی نمی کند. به همین
سادگی ! پس از شنیدن خبر ، ماتم زد و به فکر فرو رفتم ،دیدم من زرنگ آینده نگر ماندم و
حوضم ! من علاقه مند به نانو ماندم و داغی که بر دلم مانده بود و پولی که از جیب پدرم رفته
بود و زمانی که هدر رفته بود و دماغی که سوخته بود. انگار که دوره ها چیزی جز یک رویای
شیرین نبود .عجیب احساس کنفی میکردم، از آن به بعد دوستان باهوشتر از خودم که از شدت
کارهای متعدد و پروژه های غامض و پیچیده ای که با آن درگیر بودند ، تمایلی به شرکت در
مسایل فوق برنامه از خود نشان نمی دادند با لبخندی ملیح و با نگاهی عاقل اندر سفیه از
کلاسهای فوق برنامه ام می پرسیدند و داغ دلم را تازه می کردند تا که عبرت گیرم .
 

Mossit

عضو جدید
کاربر ممتاز
بچه ها یه خبر بسیار مهم:
من دچار (فکر بد کردی؟ خبری نیست) اینترنت پر سرعت شده ام. دیگه اکثر اوقات رویت خواهم شد.
والسلام
 
بالا