و خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه ی مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته حسزت نخورم
ومردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم ..
" دکتر شریعتی" ...
ومردنی عطا کن که بر بیهودگی اش سوگوار نباشم ..
" دکتر شریعتی" ...
گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)
- شروع کننده موضوع نسیم
- تاریخ شروع
ز نورت عقل حیران مانده اینجا
ز شرم خویش نادان مانده اینجا
چو در وقت بهار آئی پدیدار
حقیقت پرده برداری ز رخسار
فروغ رویت اندازی سوی خاک
عجایب نقشها سازی سوی خاک
بهار و نسترن پیدا نماید
ز رویت جوش گل غوغا نماید
گل از شوق تو خندان در بهارست
از آنش رنگهای بیشمارست
ز شرم خویش نادان مانده اینجا
چو در وقت بهار آئی پدیدار
حقیقت پرده برداری ز رخسار
فروغ رویت اندازی سوی خاک
عجایب نقشها سازی سوی خاک
بهار و نسترن پیدا نماید
ز رویت جوش گل غوغا نماید
گل از شوق تو خندان در بهارست
از آنش رنگهای بیشمارست
خدايا!
همين جاست كه مرا مي آزمايي،
با همين اختياري كه سخت بر دوشم سنگيني مي كند ؛
اين جاست كه بايد به دادم برسي ؛
من كودكي بي بنيه ام ،
خدايا!
شانه هايم باري به اين عظمت را توان ندارد.
همين جاست كه مرا مي آزمايي،
با همين اختياري كه سخت بر دوشم سنگيني مي كند ؛
اين جاست كه بايد به دادم برسي ؛
من كودكي بي بنيه ام ،
خدايا!
شانه هايم باري به اين عظمت را توان ندارد.
خدایا مرا ببخش اگر صدایت نمیزنم! فراموشت نکرده ام...
خدایا مرا ببخش اگر چیزی از تو نمی خواهم! همه چیز را از تو گرفته ام...
خدایا مرا ببخش اگر طنابم را گسسته ام! پوسیده بود محکمترش را می خواهم...
خدایا مرا ببخش اگر به سوی دیگری میروم! در این سو رهیافتگان کمترند...
خدایا مرا ببخش اگر آتش عشقت را با اشک هایم بیرون می رانم!دارم شعله ور می شوم...
خدایا مرا ببخش اگر خود پرستم! در وجودم تو را یافته ام...
خدایا مرا ببخش اگر به دنیا دل بسته ام! در شوره زارش رد تو را می جویم...
خدایا مرا ببخش اگر در عشقت کفر می گویم! قلبم گنجایش این همه رحمت را ندارد...
خدایا مرا ببخش اگر چشمانم را بسته ام! میخواهم امشب خواب تو را ببینم...
مهم نیست قفلها در دست کیست؟
مهم اینه که کلیدها دست خداست
مهم اینه که کلیدها دست خداست
DAVOODKHATAR
کاربر فعال
کسی که بهشت را بر زمین نیافته است
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانه ی خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث آن ، عشق است….
آن را در آسمان نیز نخواهد یافت
خانه ی خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث آن ، عشق است….
DAVOODKHATAR
کاربر فعال
خانه ی خدا نزدیک ماست
و تنها اثاث آن ، عشق است….
DAVOODKHATAR
کاربر فعال
همه شب صورت خودرا به خداخواهم کرد / از خدا خواهش دیدار تو را خواهم کرد
تا که جان دارم و برسینه نفس می آید / بر تو و عشق تو ای دوست وفاخواهم کرد
تا که جان دارم و برسینه نفس می آید / بر تو و عشق تو ای دوست وفاخواهم کرد
faramarzjan
کاربر فعال
الهی توفیقم ده که بیش از طلب همدردی، همدردی کنم.
بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم.
پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم.
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم
و در بخشیدن است که بخشیده می شویم، و در مردن است که حیات ابدی می یابیم.
بیش از آنکه مرا بفهمند، دیگران را درک کنم.
پیش از آنکه دوستم بدارند، دوست بدارم.
زیرا در عطا کردن است که می ستانیم
و در بخشیدن است که بخشیده می شویم، و در مردن است که حیات ابدی می یابیم.
دیربازیست که مرا در نمی یابی. به درگاهت آمده ام ، پاسخ نمی دهی ؟
نمی دانم به کدامین گناه مجازاتی چنین سخت را متحمل می شوم !
ببین اشک از چشمانم جاریست .
با تو بودن ، تو را یاد کردن ، لحظات را با شبنم عشقت شستشو دادن ، آرامش وجودم بود .
آسایش قلبم بود ، آرایش جانم بود . دل شکسته ام را مرهمی بود ، نوش دارویی .
در آن شبهای چون صبح روشن ، و در آرامش مسکوت آن ، بر سجاده دلدادگی ،
آرامشی بس لطیفتر از آرامش شب ، وجود پر تشویشم را می آراست و در آن شبها ،
ماه عاشقانه تر می نگریست ، آسمان مهربانتر ستارگان را در آغوش کشیده بود و
از این رو دلش روشن بود . زمین هم با چشمانی مست نظاره گر راز بود ، رازی
هویدا شده در تاریکی ، رازی از عشق لایتناهی . سپهر شب می پرستید آسمان را ،
چرا که تنها مامن عشق لایزالش ، آفتاب بود .
و دیگر نمی گویم از صبح و روشنیش ! حال ای خالق ، ای مهربان ، ای ماوا ،
ای تنهاترین عاشق ، چه شده است که این آرامشبخش ترین شبها را هاله ای بس سیاه تر
از مشکی پوشانده ؟ هاله ای از تشویش ، حجابی از جنس ظلمت .
دگر در این دنیا مرا مجالی نیست . و در درگاهت جوابی . آلایش به کدامین گناه مجازاتی
چنین دارد ؟
یا رب دلم را پاک می کنم با چشمانی پر از التماس ، خیره به سویت می نگرم .
دستان پر از نیازم را به سویت بلند می کنم و با صدایی از لرزش عشقت زمزمه می کنم .
و سکوت شبهای دوری را که هر لحظه اش در کنارم بودی چون سکوت لطیف زمین
به هنگام باران می شکنم و تکرار می کنم : ای مهربان ، دل بی بارم را از بهر چشمان
اشکبارم پاک گردان
نمی دانم به کدامین گناه مجازاتی چنین سخت را متحمل می شوم !
ببین اشک از چشمانم جاریست .
با تو بودن ، تو را یاد کردن ، لحظات را با شبنم عشقت شستشو دادن ، آرامش وجودم بود .
آسایش قلبم بود ، آرایش جانم بود . دل شکسته ام را مرهمی بود ، نوش دارویی .
در آن شبهای چون صبح روشن ، و در آرامش مسکوت آن ، بر سجاده دلدادگی ،
آرامشی بس لطیفتر از آرامش شب ، وجود پر تشویشم را می آراست و در آن شبها ،
ماه عاشقانه تر می نگریست ، آسمان مهربانتر ستارگان را در آغوش کشیده بود و
از این رو دلش روشن بود . زمین هم با چشمانی مست نظاره گر راز بود ، رازی
هویدا شده در تاریکی ، رازی از عشق لایتناهی . سپهر شب می پرستید آسمان را ،
چرا که تنها مامن عشق لایزالش ، آفتاب بود .
و دیگر نمی گویم از صبح و روشنیش ! حال ای خالق ، ای مهربان ، ای ماوا ،
ای تنهاترین عاشق ، چه شده است که این آرامشبخش ترین شبها را هاله ای بس سیاه تر
از مشکی پوشانده ؟ هاله ای از تشویش ، حجابی از جنس ظلمت .
دگر در این دنیا مرا مجالی نیست . و در درگاهت جوابی . آلایش به کدامین گناه مجازاتی
چنین دارد ؟
یا رب دلم را پاک می کنم با چشمانی پر از التماس ، خیره به سویت می نگرم .
دستان پر از نیازم را به سویت بلند می کنم و با صدایی از لرزش عشقت زمزمه می کنم .
و سکوت شبهای دوری را که هر لحظه اش در کنارم بودی چون سکوت لطیف زمین
به هنگام باران می شکنم و تکرار می کنم : ای مهربان ، دل بی بارم را از بهر چشمان
اشکبارم پاک گردان
afson jon
اخراجی موقت
از خدا پرسیدم : خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟
خدا جواب داد : گذشته ات را بدون تاسفی بپذیر ،
با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگه دار و ترس را به گوشه ای انداز.
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید.
مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر.
مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی.
کوچک باش و عاشق ... که عشق می داند آئین بزرگ تر کردنت را
بگذار این عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن
فرقی نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران ... زلال که باشی ، آسمان در توست.
خدا جواب داد : گذشته ات را بدون تاسفی بپذیر ،
با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو.
ایمان را نگه دار و ترس را به گوشه ای انداز.
شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن.
زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید.
مهم این نیست که قشنگ باشی ، قشنگ این است که مهم باشی! حتی برای یک نفر.
مهم نیست شیر باشی یا آهو مهم این است با تمام توان شروع به دویدن کنی.
کوچک باش و عاشق ... که عشق می داند آئین بزرگ تر کردنت را
بگذار این عشق خاصیت تو باشد نه رابطه خاص تو با کسی
موفقیت پیش رفتن است نه به نقطه ی پایان رسیدن
فرقی نمی کند گودال آب کوچکی باشی یا دریای بیکران ... زلال که باشی ، آسمان در توست.
((نلسون ماندلا))
راضیه (ت)
عضو جدید
دیشب تو اوج ناامیدی اومدم سراغت( میدونم فقط مواقعی میام سراغت که دلم از همه گرفته ولی تو ببخش و به روم نیار).دلم خیلی از خودم و همه پر بود , ولی اینقدر غرور داشتم که حتی جلوی تو هم گریه نکردم.وقتی داشتم قرآن میخوندم حواسم به همه چیز بود بجز حرفای تو ,ولی وقتی من نماز میخوندم تو به هیچ کس فکر نمیکردی بجز من
تو امروز چیزی رو بهم دادی که حتی خوابش هم نمی دیدم.تو امروز همه چیز به من دادی, همه چیز
خدایا شکرت
تو امروز چیزی رو بهم دادی که حتی خوابش هم نمی دیدم.تو امروز همه چیز به من دادی, همه چیز
خدایا شکرت
zemestoon
عضو جدید
سلام سلام خدا جون 
خوبي؟
چه خبرا؟خوش ميگذره؟
الهي فدات بشم دلم بارت يه ذره شده.........
خوبه كه هستي
خوبه كه ميشه تو هواي تو به هواي تو نفس كشيد
خوبه كه اين ماه به اين نازي هست كه دلم يه ماه بياد خونت مهموني ..........آخ چه حالي ميده مهموني خونه خدا اينا
خدا.....
عينكمو ببين چقد قشنگه تازه خريدم ها خوشله نه
مرسي ميدونستم
بيا يه بوست كنم..... به به چه خوش مزه بود
مواظبت خودت باشي خدا جون
مواظبت منم باشي ها ........
خوبي؟
چه خبرا؟خوش ميگذره؟
الهي فدات بشم دلم بارت يه ذره شده.........
خوبه كه هستي
خوبه كه ميشه تو هواي تو به هواي تو نفس كشيد
خوبه كه اين ماه به اين نازي هست كه دلم يه ماه بياد خونت مهموني ..........آخ چه حالي ميده مهموني خونه خدا اينا
خدا.....
عينكمو ببين چقد قشنگه تازه خريدم ها خوشله نهمرسي ميدونستم
بيا يه بوست كنم..... به به چه خوش مزه بود
مواظبت خودت باشي خدا جون
مواظبت منم باشي ها ........
خدایا !
با من بمان و کمکم کن بمانم با کسی که هم پرواز همیشگی ام خواهد بود...
با من بمان و کمکم کن بمانم با کسی که هم پرواز همیشگی ام خواهد بود...
zemestoon
عضو جدید
سلام عسل مسل خداجونم
خدا جونم اومدم دم افطاري واس 2نفر حسابي دعا كني
امروز تو مترو زهرا آشنا شدم زهرا كلاس 3بود ميگفت امسال ميرم كلاس 4ام
از شيراز اومده بود تهران واسه پيوند مغز استخوان
الهي خداي من خيلي بچه بود وقتي باهاش حرف ميزدم واقعا نميدونستم چي بايد بگم خدا جونم كمكش كن با سالمتي برگرده پيشه دوستاش وخانوادش ميگفت خيلي دلش براشون تنگه
خدا جون به ندا دوستم هم كمك كن بهش شفائ خير بده دكترا بهش گفتن ام اس داره .ندا هم مادر يه دختر 5سالست خدا به هردوشون سلامتي بده
خدايا به بركت اين ماه نازت
همه مريض هارو شفائ خير بده بهشون سلامتي بده همه اميدشون تنها به تو
خدايا خيلي ها تو اين شبا با همه نااميد ها شون اميد به تو داران هيچكسي ونااميد برنگردون
مرسي خداي برزگ
خدا جونم اومدم دم افطاري واس 2نفر حسابي دعا كني
امروز تو مترو زهرا آشنا شدم زهرا كلاس 3بود ميگفت امسال ميرم كلاس 4ام
از شيراز اومده بود تهران واسه پيوند مغز استخوان
الهي خداي من خيلي بچه بود وقتي باهاش حرف ميزدم واقعا نميدونستم چي بايد بگم خدا جونم كمكش كن با سالمتي برگرده پيشه دوستاش وخانوادش ميگفت خيلي دلش براشون تنگهخدا جون به ندا دوستم هم كمك كن بهش شفائ خير بده دكترا بهش گفتن ام اس داره
.ندا هم مادر يه دختر 5سالست خدا به هردوشون سلامتي بدهخدايا به بركت اين ماه نازت
همه مريض هارو شفائ خير بده بهشون سلامتي بده همه اميدشون تنها به تو
خدايا خيلي ها تو اين شبا با همه نااميد ها شون اميد به تو داران هيچكسي ونااميد برنگردون
مرسي خداي برزگ
سلام خدا
خیلی خسته ام پس این روزهای پر از غم کی تموم میشه.خودت گفتی"هرگاه از غروب بی عاطفه شب خسته شدی به یاد تنها کسی باش که به یاد توست" خیلی دلم گرفته هوام داشته باش
سینه مالامال دردست ای دریغا مرهمی دل زتنهایی به جان آمد خدارا همدمی
خیلی خسته ام پس این روزهای پر از غم کی تموم میشه.خودت گفتی"هرگاه از غروب بی عاطفه شب خسته شدی به یاد تنها کسی باش که به یاد توست" خیلی دلم گرفته هوام داشته باش
سینه مالامال دردست ای دریغا مرهمی دل زتنهایی به جان آمد خدارا همدمی
خواهم امشب با خدا خلوت کنم..
از درون خود کمی صحبت کنم..
پرده تضویر خود را برکنم..
رنگ صد رنگی بشویم از تنم..
جامه صدق و صفا در بر کنم..
... باصداقت رو سوی داور کنم..
خلوتی خواهم زبان را وا کنم..
مامنی تا خویش را رسوا کنم..
این منم عریان به درگاه آمده..
چون گدا بر درگه شاه آمده..
میشود آیا که دلشادم کنی..
زین خرابیها تو آبادم کنی..
بشکنی قفل در این سینه را..
از درون *من* تو آزادم کنی..
ای خدا آیا شود یاری کنی..
دست من را گیری و کاری کنی..
تا که زنجیر تعلق بشکنم..
قید و بند از دیده و دل برکنم..
تا جهش از شوق چون آهو کنم..
یا چو قمری تا ابد هوهو کنم..
ای خدا بگشای راه این نفس..
تا کبوتر پر کشد از این قفس..
ای خدا ویرانه ام آباد کن..
ساده تر گویم دلم را شاد کن....
از درون خود کمی صحبت کنم..
پرده تضویر خود را برکنم..
رنگ صد رنگی بشویم از تنم..
جامه صدق و صفا در بر کنم..
... باصداقت رو سوی داور کنم..
خلوتی خواهم زبان را وا کنم..
مامنی تا خویش را رسوا کنم..
این منم عریان به درگاه آمده..
چون گدا بر درگه شاه آمده..
میشود آیا که دلشادم کنی..
زین خرابیها تو آبادم کنی..
بشکنی قفل در این سینه را..
از درون *من* تو آزادم کنی..
ای خدا آیا شود یاری کنی..
دست من را گیری و کاری کنی..
تا که زنجیر تعلق بشکنم..
قید و بند از دیده و دل برکنم..
تا جهش از شوق چون آهو کنم..
یا چو قمری تا ابد هوهو کنم..
ای خدا بگشای راه این نفس..
تا کبوتر پر کشد از این قفس..
ای خدا ویرانه ام آباد کن..
ساده تر گویم دلم را شاد کن....
سلام خدا می خواستم... که پست بزنم بگم دوباره مزاحم شدم بگم دلم خیلی گرفته چی کار کنم مطلب بالا رو خوندم یه خورده امیدوار شدم .خدا یه وقتایی از دنیا خسته می شم از اینکه این همه جدایی باید تحمل کنم دلیلشم نمی دونم،شایدم بدونم ولی آخه ... می خوام همه چی عوض بشه چی کار کنم روزها داره بهم سخت می گذره .خدا از تردید ها وحرف هایی که من ازتودور می کنه وباعث میشه اعتمادم نسبت بهت کم بشه دورم کن
غم گیتی گر از پایم درآرد...به جز ساغر که باشد دست گیرم
برآی ای آفتاب صبح امید... که دردست شب هجران اسیرم
به فریادم رس ای پیر خرابات ... به یک جرعه جوانم کن که پیرم
غم گیتی گر از پایم درآرد...به جز ساغر که باشد دست گیرم
برآی ای آفتاب صبح امید... که دردست شب هجران اسیرم
به فریادم رس ای پیر خرابات ... به یک جرعه جوانم کن که پیرم