منصور ضابطیان:
صدایم بزن مادر! و با نگاه سرحالت بتاز بر اتفاقهای خیره و نگرانشان کن و مراقبم باش و دستت را به نوازش بازیگوش ترین حس هایم بکش . صدایم کن تا دنیا عقب نشینی کند و ناگهانگی هایش را از سر راهم بردارد و ببرد جای دور.بخند تا دنیا یادش بیاید تو ... تو که نه ، شما تنها شمای عالمی . نگاهم کن که بی نگاهت شبیه دست خطی فراموش شده در کنج کتابی بی ارزش می مانم مادر. بخند... بخند بگو همه چیز تمام میشود و یادم بینداز خوشی های عالم با تو تشدیدی ست مثل همان روز که برای اولین بار یادم دادی بنّا تشدید دارد ، مثل همان روز که یاد گرفتم بابا نان داد ، مثل همان روز که یاد گرفتم مادر مثل میم . میم مثل شما و شما بی مِثل ترین مَثل عالم . صدایم کن مادر و بگذار صدایت خم به ابروی جهان نیاورد.
صدایم بزن مادر! و با نگاه سرحالت بتاز بر اتفاقهای خیره و نگرانشان کن و مراقبم باش و دستت را به نوازش بازیگوش ترین حس هایم بکش . صدایم کن تا دنیا عقب نشینی کند و ناگهانگی هایش را از سر راهم بردارد و ببرد جای دور.بخند تا دنیا یادش بیاید تو ... تو که نه ، شما تنها شمای عالمی . نگاهم کن که بی نگاهت شبیه دست خطی فراموش شده در کنج کتابی بی ارزش می مانم مادر. بخند... بخند بگو همه چیز تمام میشود و یادم بینداز خوشی های عالم با تو تشدیدی ست مثل همان روز که برای اولین بار یادم دادی بنّا تشدید دارد ، مثل همان روز که یاد گرفتم بابا نان داد ، مثل همان روز که یاد گرفتم مادر مثل میم . میم مثل شما و شما بی مِثل ترین مَثل عالم . صدایم کن مادر و بگذار صدایت خم به ابروی جهان نیاورد.