اعتراف کن دوستم نداشتی . روبه روی من بنشین . سردترین نگاهت را به چشمانم بدوز . و یک لبخند جعلی از از آن دست لبخند های اثر ناچاری برسان . تنفسی کوتاه داشته باش و باصدایی از جنس بی تفاوتی اعتراف کن . اعتراف کن دوستم نداشتی . ان وقت به راحتی می توانیم با هم دوست بمانیم . خواهش می کنم وقتت را به من بده . همین وقت چند دقیقه ایی را تا بنشینی روبرویم و بگویی دوستت نداشتم ؛ چراکه من اعتراف می کنم هرگز نمی توانم باور داشته باشم دوستم نداشته باشی . اعتراف کن چراکه دوستت دارم . کلیدی که من دارم تنها در یک خانه را بازمی کند ... دلتنگی . اعتراف کن . عزیز من گریز.