سید میلاد اسلام زاده :
ببخش دیگر دوستت ندارم .
یک اتفاقی افتاده در حوالی دلم که می خواهد تو را دوست نداشته باشد تا همیشه و باید اعتراف کنم چند روز و چند شب است به این فکر می کنم اگر دوست نداشته باشم چه می شود و بعد فکر می کنم نمی شود؛ اما دقیقا در لحظه ای از امروز وضعیتم را خراب کردی و باید اعتراف کنم زمانی که می گذرد دیگر جبران نمی شود و باید اعتراف کنم چون کلماتی تکراری می پیچم از حرفهایت . ببخش دیگر دوستت ندارم و مرا برای گذشته ببخش ؛ برای روزهایی که به انتظار امدنم معطلت کردم . برای روزهایی که تو را بامیز تنها گذاشتم .